بازگشت

روايات


1- اين اذينه از امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش عليه السلام نقل مي کند که اميرالمؤمنين



[ صفحه 139]



- صلوات الله عليه - فرمود: پسر آکله الاکباد- زن خورنده جگرها- از سرزمين خشک خروج مي کند، مردي ميان قامت، بد شکل، کله گنده، که در صورتش زخمهاي چرکين دارد که وقتي نگاهش مي کني خيال مي کني يک چشم است، نامش عثمان و نام پدرش عنبسه و از نسل ابو سفيان است، خروج مي کند تا اينکه به زمين (قرار و معين) [1] مي رسد و بر منبر بالا مي رود.» [2] .

2- عمر بن يزيد مي گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: «اگر سفياني را ببيني پليدترين مردم با چهره اي قرمز مايل به کبودي، را ديده اي، پناه بر خدا، پناه بر خدا از آتش. آتش سفياني در پليدي به آنجا رسيده است که همسرش را، از ترس اينکه او را معرفي کند، زنده به گور مي نمايد.» [3] .

3- امام صادق عليه السلام فرمود: «موضوع خروج سفياني از امور حتمي و وقوع آن در ماه رجب است.» [4] .

4- عبدالله بن ابي منصور مي گويد: از امام صادق عليه السلام در مورد نام سفياني سوال کردم فرمود: «به اسمش چه کار داري؟» وقتي پنج شهر شام، دمشق، حمص، فلسطين، اردن و قنسرين را به تصرف در آورد، آن موقع، منتظر فرج باشيد.» گفتم: آيا نه ماه مالک آنهاست؟ فرمود: «نه، بلکه فقط هشت ماه، حتي يک روز هم بيشتر نمي شود.» [5] .

5- عمر بن ابان کلبي از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: گويا سفياني، يا رفيق سفياني، را مي بينم که در محله رحبه در کوفه، بار انداخته و منادي، از طرف او، ندا مي دهد که: هر کس سر شيعه اي را براي من بياورد هزار درهم جايزه دارد، بعد از آن، همسايه به همسايه اش يورش مي برد و مي گويد اين شيعه است، گردنش



[ صفحه 140]



را مي زند و هزار درهم مي گيرد...» [6] .

6- فضل بن شاذان از امام صادق صلي عليه السلام نقل مي کند: «امام قائم عليه السلام، تشريف مي آورد تا اينکه وارد نجف مي شود. در يک روز چهارشنبه لشگر سفياني و يارانش در حالي که مردم هم با او هستند از کوفه به سوي امام عليه السلام روان مي شوند. امام عليه السلام آنها را مخاطب قرار داده به حق خودش ايشان را سوگند مي دهد- که حق را بشناسند و جانب حق را نگه دارند- و مظلوميت خود را به آنان اعلام مي کند و مي فرمايد: «هر کس مجادله و نزاعش با من، در راه خداست بداند که من نزديکترين و مقربترين مردم در پيشگاه خدا هستم...» آنها مي گويند: «از هر جا آمدي به همان جا برگرد، ما به تو نيازي نداريم، ما شما را آزموده و تجربه کرده ايم - و ديگر به شما ميلي نداريم -» آن گاه بدون جنگيدن پراکنده مي شوند و روز جمعه بر مي گردند. در آن روز تيري رها شده و يکي از مسلمانان کشته مي شود، فرياد بلند مي شود که فلاني کشته شد، آن گاه امام عليه السلام بيرق رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را به اهتزاز در مي آورد و ملائکه اي که در جنگ بدر به ياري مسلمانان شتافتند فرود مي آيند؛هنگام ظهر، بادي موافق مي وزد، آن گاه امام عليه السلام و يارانش بر آنان حمله مي برند و بر آنها غالب مي شوند، آنها فرار مي کنند، امام و يارانش ايشان را مي کشند تا اينکه به خانه هاي کوفه وارد مي شوندو منادي از طرف امام فرياد بر مي آورد که: «هر کس را که فرار کرده و دست از مقاومت کشيده است نکشيد، مجروحان را آسيبي نرسانيد» و با آنان همان گونه عمل مي کند که علي عليه السلام در جنگ بصره با دشمنانش رفتار کرد.» [7] .

7- جابر بن يزيد از امام باقر عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «وقتي به سفياني خبر برسد که امام قائم عليه السلام از کوفه به سوي او روان است، با عده اي از سوارانش به ديدار حضرت قائم مي رود. امام عليه السلام مي فرمايد: «پسر عمويم را به سوي من بفرستيد»، سفياني از بين سواران خارج مي شود، امام عليه السلام با او صحبت مي فرمايد، سفياني با



[ صفحه 141]



امام بيعت مي کند، آن گاه نزد يارانش بر مي گردد. دوستانش از او مي پرسند: چه کردي؟ مي گويد اسلام آورد و بيعت کردم، دوستانش مي گويند: رويت سياه باد، تو خليفه اي بودي که از تو اطاعت و پيروي مي شد اينک دنباله رو شدي.»سفياني براي جنگ با امام آماده مي شود، شب را صبح مي کنند و فرداي آن روز به جنگ با امام قائم بر مي خيزند.

خداوندا امام قائم و اصحابش را بر آنان مسلط مي کند تا ريشه ي آنان را مي کنند به طوري که کسي از آنها در پشت يا در درون درختي يا سنگي مخفي مي شود و سنگ و درخت فرياد مي زنند: «اي مؤمن، اين کافر اينجاست، او را بکش.» پس آن مؤمن او را مي کشد. و فرمود: «درندگان و پرندگان از گوشتشان سير مي شوند، پس امام قائم آنچه اراده دارد انجام مي دهد...» [8] .

8- عبدالاعلي حلبي از امام باقر عليه السلام نقل مي کند: «...آن گاه (امام قائم عليه السلام) وارد کوفه مي شود، و هيچ مؤمني نيست مگر اينکه در کوفه است يا مشتاق کوفه است، و اين مطلبي است که اميرالمؤمنين عليه السلام از آن خبر داده است، سپس (امام) به اصحابش مي فرمايد: به سمت اين ستمگر کوچ کنيد، و مردم را به کتاب خدا و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دعوت مي کند، سفياني با او بيعت مي کند، عده اي از دايي هايش به او مي گويند: «اين چه کاري بود انجام دادي، به خدا قسم ما بر اين کار از تو اطاعت نمي کنيم.» سفياني مي گويد: «چه کنم؟» به او مي گويند: «با او مقابله کن»بعد به مقابله با امام بر مي خيزد. امام عليه السلام مي فرمايد: «آماده باش که من تو را مي کشم» جنگ در مي گيرد. خداوند امام را بر آنان مسلط مي کند، سفياني اسير و کشته مي شود.» [9] .

9- امام باقر عليه السلام فرمود: ظهور سفياني و قائم در يک سال واقع مي شود.» [10] .



[ صفحه 142]




پاورقي

[1] مؤمنون: 50.

[2] بحارالانوار، ج 52، ص 205، روايت 36.

[3] بحارالانوار، ج 52، ص 205، روايت 37.

[4] بحارالانوار، ج 52، ص 204، روايت 32.

[5] بحارالانوار، ج 52، ص 206، روايت 38.

[6] بحارالانوار، ج 52، ص 215، روايت 72.

[7] بحارالانوار، ج 52، ص 387، روايت 205.

[8] بحارالانوار، ج 52، ص 388، روايت 206.

[9] بحارالانوار، ج 52، ص 344، روايت 91.

[10] اثبات الهداه، ج 3، ص 737، روايت 105.