گفتار ما
از بررسي مجموع روايات معلوم مي شود که در دوره ي غيبت، طرفداران مسلکها و مرامهاي باطل انقلابها و قيامهايي غير خدايي بر مي انگيزند که رايتها و بيرقهاي طاغوتي، همانها هستند. و نيز مقصود از بيرقهاي طاغوتي در روايت نهم، بيرقها و دعوتهاي باطلي هستند که در روايات قبل از آن ذکر شد نه اينکه هر پرچم و بيرقي منظور باشد. دليل مطلب هم اين است که پرچمي که براي زنده کردن احکام الهي و اقامه معروف و از بين بردن منکرات، بر پا شود مسلما، آن پرچم و پرچمدار
[ صفحه 130]
طاغوتي نيستند، بلکه چنين کسي به تکليف الهي عمل کرده است زيرا مسلمانان موظفند که از احکام الهي پاسداري نمايند و در برابر تهاجمات دشمنان، از اسلام دفاع نمايند. و نيز از آنجا که احکام اسلام، صرفا احکام فردي و شخصي نيستند که هر کسي به تنهايي مامور اجراي آنها باشد، بلکه داراي جنبه هاي اجتماعي قوي و بارزي چون امر به معروف، و نهي از منکر و قيام براي حفظ مصالح اسلام و مسلمين هستند، پرچمي که به اين منظور افراشته شود پرچمي طاغوتي نيست. [1] .
در رواياتي که پس از اين، ذکر خواهد شد نيز مطالبي در همين زمينه، بيان مي شود.
پاورقي
[1] پيداست که منظور از رايت (بيرق)، فقط پرچم پارچه اي نيست و از قرينه ي «کلهم يدعوا الي نفسه»، «هر کدام مردم را به خود دعوت مي کند» و از قرينه عقلي پيداست که منظور، هر باشگاه و گروه و دسته و جمعيت و سازمان و حزب و صدا و سيما و نشريه و روزنامه، و هر عامل ديگري است که از نظر سياسي و فرهنگي، نظامي، اقتصادي، اجتماعي و مذهبي مردم را به خود دعوت مي کند، «مَنِ» خود را تبليغ مي کند و عليه ديگران فعاليت مي نمايد، چه پرچمي در کار باشد و چه نباشد، چه از جنس پارچه، کاغذ، شيشه، امواج صوتي و تصويري، ملقب به نوعي ايسم و امثال آن باشد يا نباشد. مترجم.