روايات
1- عبيد بن زراره مي گويد: «از امام صادق عليه السلام شنيدم که مي فرمود: «مردم امامشان را از کف داده اند، او در موسم حج، بر اعمال مردم ناظر است، آنها را مي بيند ولي آنها او را نمي بينند.» [1] .
2- از امام رضا عليه السلام درباره ي قائم عليه السلام سوال شد، فرمود: جسمش ديده نمي شود و نامش برده نمي شود.» [2] .
3- حسن بن علي بن فضال مي گويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم که فرمود: «خضر عليه السلام از آب حيات نوشيد و تا نفخ صور زنده است، نزد ما مي آيد، به ما سلام مي کند، صدايش را مي شنويم اما خودش را نمي بينيم.»تا اينکه فرمود: «و خداوند، در دوره ي غيبت، به وسيله ي او غربت و تنهايي قائم ما را به انس و الفت بدل خواهد کرد.» [3] .
4- ابو هاشم جعفري مي گويد: «شنيدم که امام هادي عليه السلام فرمود: «جانشين من فرزندم حسن است، با جانشين بعد از من چه خواهيد کرد؟» عرض کردم: «فدايت شوم چرا چنين چيزي مي فرماييد؟» فرمود: «زيرا شما خودش را نمي بينيد و جايز نيست با نامش از او ياد کنيد.» عرض کردم، «پس چگونه از او ياد کنيم؟» فرمود: «بگوييد حجت آل محمد» [4] .
5- در بخشي از حديث حکيمه دختر امام جواد عليه السلام آمده است: «...خداوند، ولي الله را از ديدگان بندگانش پنهان مي کند و هيچکس او را نمي بيند تا اينکه
[ صفحه 115]
جبرئيل اسبش را به او تقديم مي کند تا آنچه در علم خدا شندني است انجام گيرد.» [5] .
6- امام صادق عليه السلام فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «بدانيد که زمين از حجت خدا خالي نيست اما خداوند به واسطه ي ستم و ناداني مردم، ديده ي ايشان را از ديدارش مي پوشاند، و اگر زمين لحظه اي از حجت خدا خالي باشد اهلش را در خود فرو خواهد برد، اما حجت خدا، مردم را مي شناسد ولي مردم او را نمي شناسند همان طور که يوسف، مردم (برادرانش) را مي شناخت و آنها او را نمي شناختند.» [6] .
7- اسحق بن عمار مي گويد: «قائم عليه السلام دو غيبت دارد، يکي طولاني و ديگري کوتاه، در اولي (کوتاه) جز شيعيان خاص او کسي از محلش اطلاع ندارد و در دومي (طولاني) جز دوستان خاصش کسي مکانش را نمي داند.» [7] .
پاورقي
[1] اثبات الهداه، ج 3، ص 443، روايت 19.
[2] اثبات الهداه، ج 3، ص 477، روايت 170.
[3] اثبات الهداه، ج 3، ص 480، روايت 181.
[4] اثبات الهداه، ج 3، ص 490، روايت 229.
[5] اثبات الهداه، ج 3، ص 506، روايت 315.
[6] اثبات الهداه، ج 3، ص 532، روايت 463.
[7] اثبات الهداة، ج 3، ص 534، روايت 475.