بازگشت

روايات


1- از اميرالمؤمنين عليه السلام در بخشي از يک حديث طولاني چنين نقل شده است: «زمين - هيچگاه- از حجتي که به اقامه ي امر خدا قيام کند خالي نيست: يا آشکار است و مردم او را مي شناسند- و يا در شدت و سختي و مخفي از ديدگان مردم نگران



[ صفحه 32]



اداره اهل زمين است؛ تا حجتهاي الهي و آيات پروردگار در مسير حق دوام يابد- و نتيجه ي زحمات ايشان هدر نرود.-» [1] .

2- از امام جعفر صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش از علي عليه السلام در خطبه اي که بر منبر کوفه ايراد فرموده است، نقل شده است: «پروردگارا- تو خود گواهي - که اهل زمين را از داشتن حجتي از ناحيه تو که آنان را به دين تو هدايت کند و علم الهي را به ايشان بياموزد، و حجتت از تماميت نيفتد و پيروان اوليائت بعداز اينکه- به وسيله - پيامبران - هدايتشان کردي گمراه نشوند، گريزي نيست: اين حجت تو يا درميان مردم ظاهر و براي آنان آشناست اما از او اطاعت نمي کنند؛ يا از ديد مردم پنهان و منتظر زمان ظهور است. زماني که مردم در صلح و آرامش هستند اگر وجود حجت از نظر آنان غايب باشد دانش و منش او به دلهاي مؤمنين مي رسد و ايشان به آن عمل مي کنند.» [2] .

3- ازامام حسن عسکري عليه السلام در مورد - صحت يا کيفيت - اين خبر که به نقل از پدران بزرگوارش رسيده است که: «زمين هيچگاه از حجت خدا بر خلقش خالي نيست، هر کس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.» سوال شد، پس امام عليه السلام فرمود: «اين مطلب حق است همانطور که وجود آتش - و جهنم- حق است.» پس از آن حضرت سوال شد که: «يا بن رسول الله، حجت و امام بعد از شما کيست؟» فرمود: «فرزندم محمد، او امام و حجت بعد از من است، هر که بميرد و او را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.» [3] .

4- امام صادق عليه السلام از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مي فرمايد که فرمود: «بدانيد که زمين از حجت خداي عزوجل خالي نيست، اما به واسطه ي ستمگريها و جهالتهاي مردم، خداوند ديدگانش را از مشاهده ي او فروبسته است و اگر زمين لحظه اي از حجت



[ صفحه 33]



خدا خالي باشد نظامش درهم ريخته و اهلش را در خود فرو خواهد برد، اما حجت خدا مردم را مي شناسد ولي مردم او را نمي شناسند همانگونه که حضرت يوسف مردم - برادرانش- را مي شناخت و آنها او را نشناختند.» [4] .


پاورقي

[1] اثبات الهداه، ج 3، ص 262، روايت 109.

[2] اثبات الهداه، ج 3، ص 363، روايت 112.

[3] اثبات الهداه، ج 3، ص 482، روايت 189.

[4] اثبات الهداه، ج 3 ص 235، روايت 463.