بازگشت

گفتار ما


پاره اي از روايات درباره ي فضيلت انتظار فرج ذکر شد. شايسته است به مناسبت موضوع، درباره ي معني فرج مطالبي بيان شود:

با دقت در روايات فهميده مي شود که فرج بر دو قسم است: فرج شخصي و فرج عمومي؛ و فرج شخصي، خود به دو نوع تقسيم مي شود:

الف: پاک شدن انسان از اخلاق زشت و ويژگيها و صفات پست و فرومايه، و به دنبال آن، رسيدن به کمالات فطري و درجات والاي انساني و اخلاق و منش الهي.

ب: فرجي که به ولي عصر و امام قائم به حق - عجل الله تعالي فرجه- منسوب است، که اين نوع از فرج شخصي، به نوبه خود، بر دو نوع است:

1- شناخت مقام نورانيت امام عليه السلام که چيزي جز مقام ولايت الهي نيست، و اين معرفت را فقط به دنبال فرج شخصي که همان رسيدن به کمالات فطري دروني است مي توان به دست آورد.

2- رسيدن به خدمت امام عليه السلام و درک ظهور آن حضرت؛ و معلوم است که اگر اين فرج حاصل شود، فرج به معني اول که همان رسيدن به کمالات عالي انساني است نيز حاصل مي شود زيرا چنانکه از بعضي روايات [1] فهميده مي شود رسيدن به حضور امام عليه السلام در زمان ظهور آن حضرت، براي تمام افراد بشر يا لااقل براي خواص و وارستگان از غير حق، در رسيدن به کمالات انساني و درجات عالي اثر بسيار و نقش جدي دارد.

و اما فرج عمومي عبارت است از رها شدن جامعه از شر ستم و بيداد و رسيدن به عدل و داد و بر پاشدن دولت آقايي و عدل که در آن دولت، حق عزيز و محترم و باطل، ذليل و پايمال گردد.

بعضي از دعاها و روايات و به ويژه دعاهايي که در ماه رمضان وارد شده است درخواست فرج شخصي را به انسان الهام مي کند و برخي از روايات به طلب فرج



[ صفحه 82]



عمومي در زمان امامان عليهم السلام و در زمان غيبت مربوط است که براي آن پاداش بزرگي ذکر کرده اند. [2] .

روشن است که کسي که معتقد باشد فرجي عمومي که از ناحيه خداوند خواهد رسيد و مسلمانان از ستم و بيداد ستمکاران رهايي مي يابند، و بر اين اعتقاد ثابت بماند و استقامت کند و آخرتش را به دنيا نفروشد، به خاطر اين انتظار، پاداش بزرگي خواهد داشت.

شايد بتوان احاديثي مثل حديث نهم و دوازدهم را که به طور مطلق و بدون هيچ قيد و شرطي فضيلت فرج را يادآور شده اند اين گونه تفسير کرد که مقصود آنها مطلوب بودن فرج به همه ي معاني که ذکر شد مي باشد به ويژه آنکه در حديث دوازدهم فرموده اند: «فرجنا و فرجکم»، «فرج ما و فرج شما».

اين را نيز بايد دانست که منظور از نهي تعجيل در خروج قائم، که در حديث يازدهم، ذکر شده است، نهي از طلب فرج و انتظار نيست، بلکه مقصود مذمت عجله کردن در امر فرج است. يعني بنده ي فرمانبردار خداوند بايد امر فرج را به خداوند سبحان بسپارد.



[ صفحه 83]




پاورقي

[1] اثبات الهداه، ج 3، ص 495، روايت 253.

[2] اين نوع تقسيم بندي فرج، لااقل در کتابهايي که در اختيار عموم مردم است، بي سابقه مي باشد. اين نوع تقسيم بندي، اعتقاد به آن و علم به لوازمش، از آن ميزان سازندگي برخوردار است که در اعتقاد به فرج عمومي - آن طور که متداول بين مردم است - چنين حدي از سازندگي وجود ندارد.شايسته است با دقت در مساله و پي جوئي آن در ميدان علم و عمل، ذوق و اهتمام مولف محترم به اعتلاي انسان در ابعاد روحي، پاسخ مناسب خود را دريافت کند.مترجم.