بازگشت

روايات


1- حسن بن محبوب از امام رضا عليه السلام نقل مي کند که فرمود: پدر و مادرم فداي آن که هم نام جدم، شبيه من و شبيه موسي بن عمران عليه السلام است، هاله اي از نور او را فراگرفته که از اشعه ي انوار الهي روشن است. [1] .

2- يعقوب بن منقوش مي گويد: بر امام حسن عسکري عليه السلام وارد شدم، ايشان بر روي سکويي در خانه نشسته بودند، در سمت راست آن حضرت اتاقي بود که در جلوي در آن پرده اي آويزان بود. عرض کردم: «مولاي من! صاحب الامر کيست؟ فرمود: اين پرده را بالا بزن، پرده را بالا زدم، پسري هفت هشت ساله با قدي در حدود يک متر و اندي - پنج وجب- با پيشاني بلند، چهره اي نوراني، چشماني درشت و درخشنده، دستاني قوي و گوشت آلود و زانواني برجسته که خالي بر گونه ي راست و پارچه اي بر سر داشت - خارج شد-...» [2] .

3- احمد بن اسحق بن سعد مي گويد: «از امام حسن عسکري عليه السلام شنيدم که مي فرمود: حمد خدايي را که مرا از دنيا نبرد تا اينکه جانشين خودم را به من نماياند. او از نظر قيافه ظاهري و رفتار و اخلاق بيش از همه مردم به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم شباهت دارد... [3] .

4- امام باقر از قول پدرش از جدش عليهم السلام نقل مي فرمايد که امير المؤمنين عليه السلام بالاي منبر فرمود: «در آخر الزمان از نسل من فرزندي متولد مي شود که داراي چهره اي درخشنده، سينه اي ستبر، پاهايي قوي، شانه هايي پهن و تناور، است که در پشتش



[ صفحه 68]



دو علامت دارد، يکي همرنگ پوست خودش و ديگري همرنگ علامتي که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم داشت...» [4] .

5- جابر جعفي مي گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم که مي فرمود: «عمر بن خطاب در راهي با امير المؤمنين عليه السلام در حرکت بود، از امام عليه السلام خواست او - حضرت مهدي عليه السلام - را برايش توصيف کند. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: جواني ميان قامت، خوشرو و نيکو موي است که مويش بر شانه اش ريخته و نور چهره اش بر سياهي محاسن و موي سرش غلبه کرده است، پدرم فداي پسر بهترين کنيزان باد!» [5] .

6- امام باقر عليه السلام فرمود: «مهدي مرد گندمگون از فرزندان فاطمه است.» [6] .


پاورقي

[1] اثبات الهداه، ج 3، ص 456، روايت 86.

[2] اثبات الهداه، ج 3، ص 480، روايت 183.

[3] اثبات الهداه، ج 3، ص 481، روايت 187.

[4] بحارالانوار، ج 51، ص 35، روايت 4.

[5] بحارالانوار، ج 51، ص 36، روايت 6.

[6] اثبات الهداه، ج 3، ص 504، روايت 303.