يادآوري و هشدار
خداوند تبارک و تعالي در قرآن کريم مي فرمايد: (و ذکر فان الذکري تنفع المؤمنين) [1] .
بر کسي پوشيده نيست که دانسته هاي انسان در برابر آنچه نمي داند همچون قطره اي در برابر درياست، مگر کسي که توجه خاص پروردگار شامل حالش شده و به مقام خليفه ي اللهي مورد نظر در آيه ي (اني جاعل في الارض خليفه) [2] رسيده و مقام ارتضا را که در آيه کريمه ي: (عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا الا من ارتضي من رسول) [3] به آن اشاره شده درک کرده باشد که در آن صورت خدا از گنجينه هاي دانش و علوم الهي او را بهره مند مي سازند.
براي کسي غير از انبياء و اولياء عليهم السلام پسنديده نيست که جز به اندازه ي اندک و محدود، آنهم فقط در چارچوب نيازمنديهاي زندگي مادي و امور عادي، ادعاي دانشمندي و چيز فهمي کند، اما در امور غير عادي و آنچه به فراتر از اين عالم و جنبه هاي نا آشکار هستي مربوط است حتي همين مقدار اندک هم بر بيشتر مردم پوشيده است و از همين روست که خداوند سبحان در آيات متعددي از قرآن از
[ صفحه 24]
جمله (اکثرهم لا يعلمون) [4] و (اکثر الناس لا يعلمون) [5] بر ناداني و چيز فهمي اکثر مردم تاکيد فرموده است، چنانکه اميرالمؤمنين عليه السلام نيز در وصيتي که به فرزندش امام حسن مجتبي عليه السلام دارد مطالبي مي فرمايد که همين مضمون را در بردارد، آن وصيت چنين است: «فرزندم سفارش مرا به درستي درياب، و بدان که همان خدايي که مرگ در اختيار اوست صاحب اختيار زندگي نيز هست و همان کسي که هستي را آفريده هم او موجودات را مي ميراند و همان خدايي که به هستي آفريده ها پايان مي بخشد هم او درباره - انسان را- هستي مي دهد و بر مي گرداند، همان کسي که - به بلا و مصيبت- مي آزمايد هم او راحت و آسودگي مي بخشد، و- بدان که- دنيا شايستگي نداشت که جز به همين شکل که سرشار از نعمت و آزمايش و وعده ي پاداش در آخرت است يا به هر شکل ديگري که نتيجه ي خواست و اراده ي اوست- و تو از آن بي اطلاع هستي- به شکل ديگري آفريده شود، پس بنابراين اگر چيزي به نظرت نادرست آمد، اين نادرستي را نتيجه ناداني خودت بدان، زيرا که تو در آغاز آفرينشت هيچ دانشي نداشتي و بعدا - به بعضي امور- آگاه شدي، و چقدر نادانيها و سرگردانيهايت در دايره ي علم و انديشه بسيار است، و چقدر زياد است مواردي که بينش نادرستي نسبت به آن داري و پس از آن بدان بينا و دانا مي شوي. حال که چنين است به آن کسي متوسل شو - و فهم و درک را از او بخواه - که تو را آفريد و روزي داد- و امور مادي و معنوي ات را- هماهنگ کرد، بايد که خضوع، گردن کجي و کرنشت براي او باشد و به او اميدوار و مشتاق و از هم او - و عدل و قطع عنايتش - بيمناک باشي. [6] .
حقيقت مطلب همين است و جز اين نيست، علاوه بر اينکه ما خود وقايع شگفت آور علمي و اجتماعي بسياري را به چشم ديده ايم که هيچ کس احتمال
[ صفحه 25]
پيدايش آنها را نمي داد، با اين وجود چطور ممکن است - بدون دليل و بي اعتنا به تجربه - پيدايش امور غير قابل پيش بيني ديگر را که تا آخر عمر جهان اتفاق خواهد افتاد انکار کنيم؟!
اينکه ما بعضي از پيشينيان چيزهاي زيادي را انکار کرده و مي کنيم نتيجه ي ناداني عميق و ريشه دار بشريت است. خداي سبحان مي فرمايد: (بل کذبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لما يأتهم تاويله) [7] امام سجاد عليه السلام در پاسخ سوال شخصي که علت پوشيده ماندن ذات پروردگار بر آفريده ها را جويا شده است مي فرمايد: «زيرا که خداوند تبارک و تعالي آفرينش انسان را بر گونه اي از جهل استوار فرمود.» [8] .
در وصف همين ناداني انسان است که جملاتي از اين قبيل از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده است که فرمود: «مردم دشمن آن چيزي هستند که حقيقت آن را درک نکرده اند»، [9] «انسان دشمن چيزي است که حقيقتش را نفهميده است»، [10] «نادان از آنچه دانشمندان درست انديش به آن خو گرفته مي هراسد.»، [11] «هر کس از دانشي بيخبر باشد با آن دشمني مي ورزد»، [12] و «هر کس بالاترين حد دانش را براي خود ادعا کند، آخرين مرتبه ناداني را از خود بروز داده است.» [13] .
هدف اين مقدمه توجه دادن خواننده محترم به اين مطلب است که: بيشتر آنچه در اين کتاب عرضه شده است از چيزهايي است که آن طور که بايد، براي مسلمانان و حتي براي بيشتر شيعيان مذهب جعفري عليه السلام روشن نشده است و از همين رو، هر کس آن گونه که خود مي فهمد و مي پسندد آن را سمت و سو داده و صورتبندي مي کند.
آري، اين مسلم است که، ما شيعيان چون معتقديم که پيامبر و ائمه - صلوات الله
[ صفحه 26]
عليهم اجمعين - داراي مقام خلافت اللهي و مرتبه ي ارتضاء نزد پروردگار هستند، [14] - وحق هم هيمن است -، به طور قطع و يقين مي دانيم که گفتار آن بزرگواران بدون علت و ساختگي نيست، بلکه سخنشان نور و روشني بخش، کار و عملشان هدايت انسانها، رتبه و منزلتشان حقيقت و راستي، گفتارشان حکمت و درستي بدون ترديد و انديشه و نظرشان عين دانش و متانت و اطمينان و وقار است و از همين روست که کلامشان را کلامي راست و درست مي دانيم و آنچه را نمي دانيم در پهنه ي وسيع دانش ايشان که به گنجينه هاي بيکران دانش پروردگار متصل است جستجو مي نماييم، هر چند که حقيقت بيان ودورنمايه ي اصلي مقصودشان را درست نفهميم و البته شکل کار در اين رجوع به دانش معصومين عليهم السلام اين است که در امور جزئي [15] به روايات متواتر [16] مستفيض [17] متکي هستيم.
[ صفحه 27]
پاورقي
[1] ذاريات: آيه ي 55- آنچه را حق است يادآور شو، براي آنان که ايمان آورده اند- و سر لجاج ندارند- سودمند است.
[2] بقره: 30.
[3] جن: 26.
[4] انعام: 37.
[5] يوسف: 21.
[6] نهج البلاغه، نامه ي: 31.
[7] يونس: 39- چنين نيست بلکه آنچه را دامنه دانششان به آن نمي رسد و حقيقت و باطن آن را در نيافته اند دروغ و نادرست معرفي مي نمايند.
[8] بحارالانوار، ج 3، ص 15، روايت 2.
[9] غرر و درر موضوعي، باب جهل.
[10] غرر و درر موضوعي، باب جهل.
[11] غرر و درر موضوعي، باب جهل.
[12] غرر و درر موضوعي، باب علم.
[13] غرر و درر موضوعي، باب علم.
[14] مقصود مقامي است که طبق آيه شريفه سوره ي جن - که قبلا مولف محترم اشاره فرمودند- خداوند صاحبان اين مقام را بر آنچه از اسرار غيب که بخواهد مطلع مي نمايد. مترجم.
[15] مقصود اموري است که عقل را هيچ راهي در اصل يا چند و چون آنها نيست، چه در عقايد، چه در احکام و درغير آنها، نظير چگونگي بهشت و دوزخ و ملائکه يا تعداد رکعات نماز يا نصاب زکات يا اسرار مسائل يا چگونگي عمل در سير و وصول به مقامات.مترجم.
[16] اگر در سلسله سند يک خبر، در هر طبقه، تعداد راويان به حدي باشد که همدستي و اتفاق آنان بر دروغ بستن محال باشد آن خبر را متواتر گويند. مترجم.
[17] مستفيض خبري است بين اخبار آحاد و متواتر، که تعداد راويان در هر طبقه بيش از سه نفر هستند. مترجم.