بازگشت

گفتار ما


براي جمع بين روايات و بهره برداري از همه آنها، همان طور که از قسمتهايي از بعضي از روايات بر مي آيد، مي توان گفت امر و نهي و سيره ي عملي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در اجتماع، متناسب با اوضاع و احوال مردم بود و بر اساس «انا معاشر الأنبياء أمرنا أن نکلم الناس علي قدر عقولهم» [1] با ايشان سخن مي گفت و امامان معصوم عليهم السلام نيز طبق همين سيره عمل مي فرمودند و همان طور که از حديث دوازدهم اين فصل فهميده مي شود آنها مامور نبودند که آن گونه که حضرت حجت عليه السلام عمل مي فرمايد، عمل کنند و ما نيز در عصر غيبت ماموريم که به آنچه از ظواهر کتاب و سنت به ما رسيده و فقها برايمان روشن کرده اند عمل نماييم.

و از آنجا که عقل مردم در دوره ي غيبت، به بالاترين مرتبه ي کمال خودش مي رسد



[ صفحه 204]



ناگزير وقت آن است که احکام فطري الهي در حد کامل اجرا شود و عباراتي مثل «شما از روشن بينان هستيد، يا روشنبينان شما» در روايت چهارم و «فهمشان بالا مي گيرد» در روايت نوزدهم، بر همين مطلب دلالت دارند. و البته اين بدان معني نيست که حضرت حجت عليه السلام به غير از سيره ي پيامبر اکرم عليه السلام عمل مي نمايد و جمله ي «آنچه در دوره ي آرامش و صلح زمان غيبت رايج بوده باطل مي کند» که در روايت دوم آمد و نيز جمله ي «مردم را به عدل دعوت مي کند» در همان روايت، و جملاتي از اين قبيل، بر اين دلالت مي کنند که آن حضرت، عدل را در بالاترين مرتبه اش اجرا مي فرمايد.

حکم عدل، حکمي است که بي ترديد، با واقع امر و حقيقت و باطن هستي، موافق است، و واقع امر، همان موافقت با فطرت الهي انسان است که خداوند عزوجل فرموده است: (فطرت الله التي فطر الناس عليها، لا تبديل لخلق الله، ذلک الدين القيم و لکن أکثر الناس لا يعلمون) [2] .

با اين بيان مختصر معني عبارات احاديث روشن مي شود که از جمله ي آنهاست:

الف - «به امري غير از امر سابق قيام مي کند» در حديث اول

ب- «دين نو و تازه اي برايتان مي آورد.» در حديث چهارم

ج- «امر نو و حکم جديد» در حديث پنجم

د- «همه ي، کتاب خدا را براي او تأويل مي کنند و با استدلال به آن، در برابر امام مي ايستند.» در حديث ششم

ه- «به علم خودش حکم مي کند» در روايت يازدهم

و- «به حکم خدا، حکم مي کند»در روايت پانزدهم

ز- «به سيره ي پيامبر رفتار نمي کند» در حديث چهارم از فصل دوم

روايت بيست و دوم بهترين دليل براي بياني است که ذکر شد، زيرا اين روايت گواه بر اين مطلب است که براي هيچيک از پيامبران گذشته، راه نشر علوم فطري که



[ صفحه 205]



در سينه هايشان بود باز نشد، زيرا مردم قابليت نداشتند و شرايط مناسب نبود، اما در زمان حضرت حجت عليه السلام، چون مردم در درجات بالاي کمال فکري و عقلي هستند، آن حضرت مي تواند علوم فکري را منتشر کرده و عدل و دادي را که بر بشر آن علوم مترتب مي شود اقامه کند.

اما علت خراب شدن بعضي از مساجد به دست آن حضرت، اين است که در دين اسلام، مسجد محل عبادت خالصانه و خضوع و خشوع و در برابر خداوند و به مقتضاي فطرت انساني، زانو زدن در برابر قدرت لا يزال احدي است، بنابراين اگر مسجد از نظر شکل ساختمان و ويژگيهاي ديگرش به صورتي در آيد که از مکان چنين عبادتي خارج شود، امام عليه السلام آن را ويران مي کند و بر پايه اي که حق و شايسته ي آن است آن را مي سازد، و البته اين مطلب تنها يک احتمال است، و روايت شانزدهم، شاهد صحت آن است، و نيز ممکن است علت خراب کردن مسجد، بنا نشدن آن بر اصل تقوي باشد، چرا که طبق آيه شريفه قرآن (لمسجد أسس علي التقوي من أول يوم أحق أن تقوم فيه) [3] براي حضور مسلمانان و اقامه ي نماز، شايسته تر است و يا احتمال ديگر اين است که با توجه به آيه ي (ما کان للمشرکين أن يعمروا مساجد الله شاهدين علي أنفسهم بالکفر...انما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الآخر) [4] مسجد برخلاف رضاي پروردگار به دست کفار و مشرکين ساخته و آباد شده است در حالي که چنين حقي نداشته اند، و فقط مؤمنان به خدا بايد متصدي ساختن و آباد کردن مساجد باشند. [5] .



[ صفحه 206]




پاورقي

[1] سفينةالبحار، ج 2، ص 214، ماده عقل.

[2] روم: 33- فطرت الهي که خداوند، مردم را بر آن آفريده و هيچ تبديلي در خلقت خدا راه ندارد، دين محکم و استوار همين است، اما بيشتر مردم از درک آن دورند.

[3] توبه: 108- مسجدي که از روز نخست بر تقوا بنا شده باشد براي حضور مسلمانان و اقامه ي نماز، شايسته تر است.

[4] توبه، 17 و 18- مؤمنان را نرسد که در حالي که خود گواه کفر خويشند مساجد را آباد کنند...آباداني مساجد منحصرا از آن کساني است که به خدا و روز قيامت ايمان آورده اند.

[5] اين احتمال نيز وجود دارد که مقصود از تخريب مساجد، مساجد ملعونه باشد، اين مساجد در سفينةالبحار باب مسجد نام برده شده اند. به خصوص که در خبر عيسي بن هاشم از سالم از امام باقر عليه السلام نقل شده است که چهار تا از اين مساجد ملعونه در کوفه به شکرانه ي و شاد باش کشته شدن امام حسين عليه السلام تجديد بنا شده اند. ترجمه ي خصال صدوق، باب خصلتهاي چهارگانه - مترجم.