دروغ و شهادت دروغ و قسم دروغ و غيبت و بهتان
دروغ را حلال شمارند.
زبان راستگو کم و ناياب باشد.
دروغ زياد شود.
هيچ چيز بيشتر از دروغ نباشد.
قسمهاي دروغ به خدا بسيار شود.
فاسق دروغ بگويد و دروغ او را رد نکنند.
دروغگو را تصديق و خائن را امين کنند.
دروغگو را تصديق و راستگو را تکذيب کنند.
افسانه ها را حلال شمارند.
گفته هاي دروغ را نفيس شمارند و بر وي مسابقه گذارند و سبقت گيرند که زودتر به دست آرند و از دست يکديگر بربايند.
داستگوترين مردم نزد مردم دروغگوي افتراء بند است.
شهادت هاي دروغ معمول گردد.
به ميل و هواها شهادت دهند.
بدون شهادت خواستن شهادت دهند.
به ملاحظه ي نسبت و خصوصيت و رفاقت شهادت دهند. بدون اين که حق را بشناسند.
[ صفحه 148]
دروغ حديث ايشان و غيبت ميوه ايشان باشد.
غيبت را ملاحت شمرند و غيبت کننده را مليح.
بعضي، بعضي را مژده دهد به غيبتي که آورده يا به مجلس غيبت.
بهتان و معصيت و طغيان علني گردد.
(اين امور بلکه کليه فسادهاي ديني و آنچه گذشت در فساد اجتماعي نيز تاثير دارد).
[ صفحه 149]