وضع مردم در طاعت خدا و خوف و خشيت
آمال دراز و عمل ها کم باشد.
در اعمال خود رياکار باشند.
مي گويند آنچه را نمي کنند.
کار مردم بر رياء باشد که هيچ خدا را منظور نکنند و خوف هم در دل ايشان نباشد. خشوع برداشته شود تا اينکه يک نفر خاشع نبيني.
دل مردم را قساوت گرفته و چشمهاشان خشک باشد.
ياد خدا و صحبت خدا بر ايشان سنگين باشد.
مرده را مي برند و هيچکس براي او فزع نمي کند.
آيات در آسمان ظاهر شود و هيچکس از آن فزع نکند.
در غير طاعت خدا بسيار خرج کنند و در طاعت خدا از کم دريغ دارند.
مال را در غير طاعت خدا صرف کنند و کسي دستشان را نگيرد.
مالهاي عظيم خرج شود در چيزهائيکه مورد غضب خداست.
لباس پشمينه در تابستان و زمستان بپوشند و در اين فضلي براي خود ببينند. از جهت ريا و خودنمائي و نظير اين پيرايه هاي ديگر که به خود مي بندند که نشانه ي آن باشد که مردان خدايند.
آخر اين امت اول ايشان را لعن کند. يا از جهت اختلاف مسلک و طريقه و يا از جهت اينکه مائل به دنيا شدند و اولين سبب عقب افتادگي ايشان شده اند.
[ صفحه 127]