بازگشت

چرا غيبت اين همه طولاني باشد اگر ظهوري در کار است پس تا کي ا


گفتيد: چرا غيبت اين همه طولاني باشد، اگر ظهوري در کار است پس تا کي انتظار است؟

جواب: همچنانکه وجودش را علت و حکمتي است و غيبتش را علت و حکمتي است، همچنين طول مدت را نيز علت و حکمتي است و بالاخره هر چيزي رامدتي است: «لکل أجل کتاب» بايد مدتش را طي کند.

چند علت براي طول غيبت از اخبار استفاده مي شود:

علت اول: اينکه خداوند به مقتضاي عدل و فضل و امتحان، دو دولت قرار داده:؛ براي حق دولتي و براي باطل دولتي و دولت حق را در آخر قرار داده، اولياء خدا در دولت باطل يا خائف و مقهورند و يا غائب و مستور و ناچار است که هر يک از دو



[ صفحه 102]



دولت استيفاي کامل از دولت خود کند. دولت باطل که دولت ابليس است انتهاي او تا روز قيام آن حضرت است، چنانکه در قرآن است که ابليس گفت:

(رب فانظرني الي يوم يبعثون)

«پروردگارا مرا مهلت ده تا روز قيامت».

خداوند فرمود:

(انک من المنظرين الي يوم الوقت المعلوم) [1] .

«تو از مهلت داده شدگاني تا روز ميقات معلوم، - که روز قيامت قائم عليه السلام است -».

پس بايد ابليس استفاده ي کامل و بهره برداري تمام از دولت خود کند و چون به تاريخ برگرديم و نيک بررسي کنيم، اگر منصف باشيم خواهيم ديد که دولت ابليس در ازمنه ي گذشته اگر چه به طول انجاميده بهره برداري کامل نکرده، چندي است که در اين ازمنه ي اخير تازه مي خواهد بهره برداري کند و به طوري که مقصود او است تا حدي نائل شود، اگر ازمنه سابق را با اين زمان اخير مقايسه کنيم، خواهيم ديد که هيچ وقت اين گونه اسباب فسق و فجور و لهو و لعب و آزادي از همه جهت و اسباب ظلم و تعدي و جور و همه انواع قبائح فراهم و آماده نبوده پس بايد غيبت آن قدر طول بکشد که شيطان تا حدي به آرزوي خود برسد.

علت دوم: اينکه هر صنفي به حکومت برسد تا از امتحان بيرون آيند.

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

«دولت ما آخر دولتها است، نماند اهل بيتي که خدا براي آنها حکومت و دولتي مقرر کرده مگر اينکه همه به دولت خود برسند، تا اينکه چون سيره ي ما را ببينند نگويند اگر ما مالک امر مي بوديم نيز چنين رفتار مي کرديم». [2] .

ايضا آن حضرت فرمود:

«نخواهد بود اين امر تا نماند هيچ صنفي از مردم مگر اينکه ولايت پيدا کنند بر مردم،



[ صفحه 103]



تا اينکه کسي نگويد اگر ما ولايت مي يافتيم عدالت مي کرديم، سپس قائم قيام کند به حق و عدالت». [3] .

علت سوم: بي وفائي و ناپايداري در عهد و پيام و متحد و يکدل نبودن ياران. خود آن حضرت در توقيعي که براي شيخ مفيد رحمه الله صادر فرمود، فرموده است:

«اگر چنانچه شيعيان ما خداوند ايشان را به طاعت خود موفق کند، همه با هم مجتمع و يکدل بودند در وفاي به عهد ما، فيض ملاقات ما بر ايشان به تاخير نمي افتاد و هر آينه زودتر به سعادت ديدار ما نائل مي شدند نظر به حق معرفت و صدق معرفتشان نسبت به ما، پس ما را از ايشان حبس نکرده جز آنچه به ما مي رسد از اعمال ناشايسته اي که ما آنها را خوش نداريم از ايشان و انتظار آن را از ايشان نداريم». [4] .

پس بايد آن قدر طول بکشد که کساني که بعد از تمييز و تمحيص باقي مي مانند، مجدانه پايدار در عهد و فداکاري باشند در اثر طول انتظار و شدت اشتياق با انزجار از واردات بسيار و قهرا اين معني به تدريج حاصل خواهد شد، چنانکه حال مردم اين ازمنه با غيبت امام عليه السلام بسيار فرق دارد با مردمي که در عصر حضور بودند از جهت محبت و معرفت و خلوص:

- از قضيه ملاقات علي بن ابراهيم مهزيار معلوم مي شود نگراني و دلگيري آن حضرت از اعمال دوستان خود و اينکه اعمال بد ايشان نيز دخيل در غيبت و طول آن است، گفت: چون به خدمت رسيدم آن حضرت به من فرمود: ما انتظار ترا داشتيم شب و روز چرا دير کردي؟

عرض کردم: کسي نبود که مرا به سوي شما رهنمائي کند، پس حضرت با انگشت به زمين مي زد و فرمود:

نه چنين است و لکن شماها به زيادي اموال پرداختيد و بر ضعفاي مومنين تجبر به خرج داديد و قطع رحم کرديد، پس چه عذري براي شما الان مي باشد؟

گفتم: التوبه التوبه.



[ صفحه 104]



پس فرمود:اي پسر مهزيار، اگر نبود استغفار بعضي از شما براي بعضي، هر آينه هر کس بر زمين بود هلاک مي شد به جز خواص شيعه، آنان که اقوالشان با افعالشن شبيه است -. [5] .

علت چهارم: اينکه خداوند در صلب کفار و فجار مومنيني قرار داده، چنانکه در صلب مومنين نيز کفار و فجاري قرار داده.

(يخرج الحي من الميت و يخرج الميت من الحي) [6] .

و چون آن حضرت قيام به سيف مي کند از فاجر و کافر چيزي نمي گذارد؛ پس بايد آنقدر طول بکشد تا اينکه هر مومني که در صلب کافر و فاجر است بيرون آيد.

به حضرت صادق عليه السلام گفته شد:

چرا امير المومنين عليه السلام با مخالفين خود در اول جنگ نکرد؟

فرمود: يک آيه در کتاب خدا مانع او شد.

گفت: کدام آيه؟

فرمود: (لو تزيلوا لعذبنا الذين کفروا منهم عذابا أليما). [7] .

«اگر هر هم زائل و جدا شوند يعني مومن و کافر، هر آينه عذاب مي کنيم اشخاصي را که کافرند از ايشان عذاب دردناکي».

گفت: چه مقصود است از زائل و جدا شدن؟

فرمود: وديعه هائي است از مومنين در صلب جمعي از کافرين. و همچنين قائم عليه السلام ظهور نخواهد کرد هرگز تا اينکه وديعه هاي خدا بيرون آيند و چون بيرون آيند آنگاه ظاهر شود بر دشمنان خدا و آنان را بکشد. [8] .

علت پنجم: اينکه خداوند براي او اصحاب و انصاري مخصوص قرار داده با نام و نشان و حسب و نسب، که امير المومنين عليه السلام [9] و حضرت صادق عليه السلام [10] ايشان را به اسم و نسب ياد کرده اند، پس بايد آنها نيز به وجود آيند.



[ صفحه 105]




پاورقي

[1] حجر: 38-36.

[2] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 61:5 ح 1484- ص 117 ح 1539، غيبت طوسي: ص 472 ح 493، اثباة الهداة: 516:3 ب 32 ح 369، منتخب الاثر: ص 379 ح 1، بحار: 332:52 ب 27 ح 58- ص 339 ح 83، الزام الناصب: 282:2.

[3] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام:426:3 ح 983، بحار: 244:52 ب 25 ح 119.

[4] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 462:3 ح 1420، بحار: 244:52 ب 25 ح 119.

[5] دلائل الامامة: ص 542 ح 126:522.

[6] روم: 19.

[7] فتح: 25.

[8] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 420:5 ح 1857، علل الشرائع: ص 147 ب 122 ح 2، بحار: 97:52 ب 20 ح 19.

[9] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 104:3 ح 647.

[10] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 22:4 ح 1099- ص 28 ح 1100.