بازگشت

چه فائده است در وجود امام غائب و اعتقاد به چنين امامي چه اثر


گفتند: چه فائده است در وجود امام غائب و اعتقاد به چنين امامي چه اثري دارد؟

جواب: اما اعتقاد به امام غائب متوقف بر وجود فائده نيست. اعتقاد به امام مدخليت در ايمان دارد. پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود:



[ صفحه 89]



«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» [1] .

آنکه بميرد و امام وقت خود را نشناسد به مردن جاهليت مرده.

و ديگر: ايمان به غيب در نزد خداوند از امور مهمه است. خداوند فرموده: (الذين يومنون بالغيب). [2] .

و تاثير بزرگي در ايمان و اخلاص دارد.

اعتقاد به ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ و سوال قبر و آنچه راجع به معاد است، همه از ايمان به غيبت است و در ثبات در استقامت و از حدود خارج نشدن و طغيان نکردن اثر عظيم دارد. به عينه همين آثار در اعتقاد به امام غائب است.

مسلم وقتي که بداند که امام او موجود است و بر اعمال او حاضر و ناظر است، بسيار فرق دارد با آن وقتي که بداند امامي نيست، چنانکه ما حسا مي بينيم کساني که جدا معتقد به او هستند و او را ناظر بر خود مي بينند مردمان ساکت و افتاده و متواضع و خاضع بي آزار و از معاصي و طغيان برکنارند.

پس نفس اعتقاد بي اثر نيست ولو فرض شود که وجود او بي فائده است.

و ايضا صرف دانستن اينکه موجود است مايه دلگرمي دلخوشي است در مقابل ابتلائات و حوادث، چنانکه قوم موسي عليه السلام بعد از علم به وجود او دلخوش و دلگرم بودند.

و ايضا انتظار ظهور او مايه دلگرمي ديگر است و ايضا مهيا براي تضرع و زاري و دعا بر تعجيل فرج او مي شوند مانند قوم موسي عليه السلام و ايضا در شدائد و گرفتاريها توسل به او مي جويند.

و ايضا چون او بعد از انتظار بسيار، ظاهر شود بيشتر مورد رغبت گردد و بهتر به او ايمان آوردند و در نصرت او پايداري کنند.

ايضا چون سن او از همه بيشتر باشد و قديمي تر باشد باز بيشتر سبب ايمان به او



[ صفحه 90]



گردد و ايمان به او عمومي تر شود و پير و جوان همه ايمان به او آورند. و صرف اعتقاد با عدم فائدة وجودي چه بسا مطلوب حق باشد چنانکه به نص قرآن خداوند از پيغمبران سابق و امتهاي ايشان، پيمان بر ايمان به پيغمبر خاتم صلي الله عليه و اله و سلم گرفت با اينکه براي ايشان در آن وقت آثار وجوديه اي نداشت.

و اما فائدة در وجود او با غيبت، چنان نيست که شما از روي بي اطلاعي فرض کرديد که بي فائدة محض باشد، بلکه فوائد او از نظر شيعه بسيار است. و جمله اين فوائد بر دو نوع است:

نوعي عامه و نوعي خاصه، مخصوص شيعيان و اين نيز بر دو نوع است: قسمتي براي نوع شيعيان و قسمي براي افرادي بخصوص.

و اما فائده عمومي:

يکي: آنکه اگر وجود حجت خدا نباشد زمين استقرار ندارد.

«لو لا الحجة لساخت الارض باهلها» [3] .

اگر حجت نباشد زمين اهلش را بخود فرو مي برد.

دوم: اينکه امام از نظر شيعه دو جنبه دارد: جنبه ي ولايتي و جنبه ي امامتي. جنبه ي امامتي است که بستگي به حضور او دارد و اما جنبه ولايتي که عبارت است از تصرفات در امور کونيه و بايد همه مقدرات تکوينيه از نظر او بگذرد که:

(تنزل الملئکة و الروح فيها باذن ربهم من کل امر، سلام هي حتي مطلع الفجر) [4] .

اشاره به آن دارد، موقوف به حضور او در ميان مردم نيست، بلکه هر کجا باشد براي او يکسان است و فائده او از اين نظر عائد عموم مي گردد، مانند رحمانيت حق که شامل مومن و کافر و دوست و دشمن مي شود و وجهش اين است که امام ولي خداست و شان ولي و معني او اين است که خداوند، هر امري را که بخواهد در عالم



[ صفحه 91]



جاري سازد از خير و شر، عمومي يا شخصي، بايد از مجراي ولي انجام گيرد و هر فيضي که به هر کس برسد بايد از اين دو باشد زيرا که باب الله و وجه الله است.

«بکم ينزل الغيث و بکم يمسک السماء أن تقع علي الأرض الا باذنه». [5] .

و اين نحو از بهره و انتفاع همان است که خود آن حضرت مثل خود را به خورشيد زير ابر زد و در جواب سوال اسحق بن يعقوب چنين توقيع فرمود:

«و اما وجه انتفاع از من در حال غيبت مانند انتفاع از خورشيد است در زير ابر، و من امانم براي اهل زمين چنانچه ستارگان امانند براي اهل آسمان...». [6] .

و به همين مضمون از حضرت رسول صلي الله عليه و اله و سلم و حضرت صادق عليه السلام نيز روايت شده. [7] .


پاورقي

[1] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 2: 254-245 احاديث 555-551، اصول کافي: 425:1 ح 1:970- ص 426 ح 2:971- ح 3:972.

[2] بقره: 3.

[3] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 342:3 ح 877- ص 344 ح 108:4-890 ح 1173- ص 176 ح 1238.

[4] قدر: 5-4.

[5] مفاتيح الجنان: زيارت جامعه از امام هادي عليه السلام.

[6] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 294:4 ح 1318.

[7] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 367:3 ح 69:5-916 ح 1492 - ص 270 ح 1696، ينابيع المودة: 238:3 ب 71 ح 11، اعلام الوري: 272:2، منتخب الاثر: ص 335 ب 29 ح 6-1، بحار: 90:52 ب 20.