بازگشت

کراهت مجاورت ظالمين


اين معنا في نفسه براي اولياء خدا امري است مرغوب، وقتي که ببينند دعوتشان موثر نيست و جز ملامت و رنجش از اعمال ناشايسته ي خلق چيز ديگر نيست، طبعا متمايل به هجرت و اعتزال و غيبت مي شوند، به خصوص که اگر مامور به سکوت و ترک دعوت هم باشند، مانند حضرت صاحب الامر که تا وقتش نرسد بايد ساکت باشد.

نوح عليه السلام پس از آنکه ديد دعوتش ديگر تاثيري ندارد گفت: (فافتح بيني و بينهم فتحا و نجني و من معي من المومنين). [1] .



[ صفحه 78]



ابراهيم عليه السلام گفت: (و اعتزلکم و ما تدعون من دون الله و ادعوا ربي عسي الا اکون بدعاء ربي شقيا). [2] .

و گفت: (اني ذاهب الي ربي سيهدين). [3] .

موسي عليه السلام گفت: (رب نجني من القوم الظالمين). [4] .

به لوط عليه السلام گفتند: اگر دست نکشي از گفتار خود، ترا از قريه بيرون خواهيم کرد.

لوط گفت: (لعملکم من القالين، رب نجني و اهلي مما يعملون). [5] .

اصحاب کهف نيز به همين لحاظ انزجار از اعمال قبيحه و بت پرستي قوم خود، از شهر خود هجرت کرده تا اينکه در غاري جاگزين شدند. [6] .

پس اين عزلت و هجرت امري است پسنديده و مرغوب و خداوند در شان آن حضرت اين لطف را رعايت کرده و او را از ميان اين اجتماع پليد بيرون برده، به خصوص مدت هم طولاني و انزجارش قهرا دراز و زياد است.

خود آن حضرت به علي بن مهزيار هنگام ملاقاتش فرمود:

«پدرم به من وصيت کرده که مجاورت نکنم قومي را که خداوند بر ايشان غضب کرده و ايشان را لعن کرده و براي ايشان در دنيا و آخرت عذاب دردناک خواهد بود.» [7] .

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

«خداوند هر گاه خوش ندارد براي ما مجاورت قومي را، ما را از ميان ايشان برگيرد».

و ايضا در حديث ديگر فرمود: «هر گاه خداوند غضب کند بر خلق خود ما را دور مي سازد از جوار ايشان». [8] .

اگر کسي بگويد: خداوند چرا اين هجران و غيبت را براي ائمه ديگر نخواسته و اين لطف را درباره ايشان رعايت نفرموده؟ جواب داده مي شود به دو وجه:

يکي: اينکه مدت انزجار ايشان کوتاه و به اين درازي نبود.

دوم: اينکه حضور ايشان تا حدي براي ارشاد و تبليغ لازم بود که به اندازه حجت



[ صفحه 79]



تبليغ کنند و هم عذر براي مردم نباشد و اهمال لازم نيايد و چون ايشان به مقدار حجت تبليغات کردند، جاي آن هست که درباره اين امام، اين لطف رعايت شود.

و به عبارت ديگر خداوند درباره ائمه ديگر، لطف نوعي را رعايت فرمود از جهت اتمام حجت و درباره اين امام لطف شخصي، يعني رفاهيت شخص او را منظور داشت.


پاورقي

[1] شعراء: 118.

[2] مريم: 48.

[3] صافات:99.

[4] قصص:21.

[5] : شعراء: 169-168.

[6] اشاره به آيه ي 16 سوره ي مبارکه ي کهف..

[7] کمال الدين: 447:2 ب 43 ح 19- ص 465 ح 23، بحار: 12:52 ب 18 ح 6، ابو الحسن علي بن مهزيار دورقي اهوازي از برجسته ترين فقهاء و محدثان نامدار جهان تشيع، و از رهبران فکري و اجتماعي شيعه در خطه خوزستان در نيمه اول قرن سوم بوده وي افتخار مصاحبت و تلمذ نزد چند امام معصوم از ائمه اهل بيت علهيم السلام «يعني: حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام، محمد بن علي الجواد عليه السلام، علي بن محمد الهادي عليه السلام و احتمالا حسن العسکري عليه السلام را داشت. و از سوي حضرت جواد الائمه عليه السلام و امام هادي عليه السلام سمت وکالت و سفارت، و نزد آن امامان همام منزلتي بسيار بزرگ يافت. و در مدح و تمجيد او توقيعات بي نظيري از ائمه عليهم السلام صادر گرديد.

اما بر خلاف تصور بسياري از مردم، وي به محضر امام زمان عليه السلام تشرف نداشته. از نظريات بزرگاني چون علامه مجلسي در بحار الانوار ج 2: 47-46 و محقق خوئي در معجم رجال الحديث ج 198:12 و علامه ي شوشتري در قاموس الرجال ج 263:7- ص 583، چنين بر مي آيد که آن کسي که به محضر امام زمان عليه السلام تشرف حاصل نموده است شخصي به نام علي بن ابراهيم بن مهزيار يعني برادرزاده ي علي بن مهزيار بوده است. زيرا مهزيار سه پسر داشته است، اولي و مشهور آنها همان علي، دومي ابراهيم، و سومي داود، و همگي از فقها و اصحاب ائمه بوده اند. و علي که خدمت امام زمان عليه السلام رسيده فرزند ابراهيم است.

[8] اصول کافي: 385:1 ح 31:913.