اشکالات راجع به غيبت و وجود آن حضرت
مجموع اشکالاتي که راجع به غيبت و وجود آن حضرت کرده و مي کنند اين است
1) اصلا چه دليلي بر وجود امام غائب است، امامي را که بدينگونه توصيف مي کنيد که نه کسي او را مي بيند و نه کسي از احوال او مطلع است چه دليلي بر وجود اوست؟ 2) علت و سبب غيبت چيست؟ اگر موجود است چه باعث شده که بايد غائب باشد و چرا از همان اول که ابتداي ولادت يا ابتداي امامت او بود غيبت اختيار کرده شما مي گوئيد علت تقية و خوف بر جانست در اينجا سه اشکال ديگر مي زايد! يکي اينکه چرا ظاهر و ساکت و صامت نباشد تا مدتي که بنا بر قيام است تا هم خوف ظاهر نمي کند تا هم تشويق شوند و هم از او استفاده کنند، از خواص و دوستان که تقيه اي نيست. سوم اينکه اگر علت غيبت تقيه است اين خوف و تقيه هميشه هست بلکه قوي و اسلحه ي دولتا در تزايد است و هرچه بماند حال تقيه در اشتداد خواهد بود. 3) حکمت غيبت چيست اگر از طرف خداست خداوند کار بي حکمت نمي کند زيرا که کار بي حکمت لغو است بلکه غيبت خلاف حکمت است زيرا که مستلزم اهمال خلق است يعني مهمل گذاري و خداوند خلق خود را هرگز مهمل نمي گذارد مسلم امام عليه السلام موجود باشد و ظاهر نشود که به وظائف امامت رفتار کند خصوصا با اين همه طول مدت جز اهمال خلق چيزي ديگر نيست.
4) همان اشکال به وجهي ديگر چه فائده در وجود غائب، وجود شخص غائبي که هيچ
[ صفحه 61]
انتفاعات وجودي بروي بار نباشد مساوي با عدم اوست يعني چه باشد و چه نباشد يکسانست پس اعتقاد به چنين امام غائبي چه اثري دارد. 5) اشکال ديگر متولد از همين اشکال چرا در همان وقتي که بناي ظهور و قيام است متولد نشود بودن بي فائده با اين همه طول زمان چه اثري دارد. 6) چرا غيبت اين همه طولاني بايد باشد اگر قيام و ظهوري در کار است پس تا کي اين انتظار است. 7) چگونه با اين همه طول مدت زنده است 8) هر چيزي مدتي دارد مدت غيبت او چقدر خواهد بود و ظهور او چه وقت است. 9) علاماتي که مي گفتيد ظاهر مي شود پس چرا ظاهر نشد.
10) آخر او در کجا است و چه مي کند و چگونه به سر مي برد؟ اين جمله ده اشکال و اشکال دوم منحل به سه اشکال پس اين دوازده اشکال و شبهه است؟ اخيرا در اين ايام اشکال ديگر نيز بر عوام القاء مي کنند و آن اين است که جنگهاي امروز با اسلحه ي جديد است و اسلحه ي او اسلحه ي قديم چگونه با آن اسلحه مي تواند با اين دولتها بجنگد آن هم همه را مغلوب کند؟
اين اشکالات اگر صرفا از مردمي که خود را خارج از اسلام مي دانند مي شد چندان جاي شگفت نبود ولي عجب اين است که مخالفين مذهب ما که خود را مسلمان مي گمارند هم اين اشکالات را مي کنند بلکه در حقيقت از ماست که بر ماست ايشان ابتداء اين اشکمالات را نموده و راه پا براي ديگران بازکرده اند آري آنان با ما در اول کار يعني در امام اول و همچنين در ائمه ي بعد چه حسن موافقت به خرج داده اند و چه رفتارهاي نيکي با آنها کرده اند که در آخر کار و امام آخر از ايشان انتظار داشته باشيم، خير خير، جز نقض کردن مانند نقض بيعت غدير و جز جعل حديث کردن و جز معارضه و تأويل وتحريف چيز ديگر از آنان انتظار نداريم.
به هر حال اشکالاتي است شده چه از ايشان و چه از غير ايشان و چه عجب باشد و چه نباشد و چه انتظار داشته باشيم و چه نداشته باشيم بايد جواب از آنها داد و امتناع از جواب هم نداريم تا اسباب شبهه در قلوب مؤمنين نگردد. اما مقصود اين است که کيفيت
[ صفحه 62]
جواب فرق مي کند مخالفين اسلام را به نحوي بايد جواب داد و آنان که خود را مسلمان مي دانند به نحو ديگر.
اما جواب غير مسلمان يک کلمه بيش نيست و آن اين است که اين اشکالات شما بحث فرعي است و بحث فرعي با کسي اصلش را منکر است لغو و بي مور اس تهر اهل دين و مذهبي معتقداتي دارند بعضي از آنها اصل است و بعضي فرع با هر کسي اول بايد در اصولش بحث کرد اگر اصولش ثابت و مسلم شد جاي بحث در فروع نيست فروع قهرا ثابت و مسلم خواهد شد پس غير مسلمان بايد با ما بحث در اصل اسلام کند تا مرتبه به مرتبه سلسله ي مراتب را طي کند تا برسد به اينکه چرا امام بايد غائب باشد زيرا که اين اعتقاد بستگي به نص و اخبار دارد پس جنبه ي فرعيت دارد [1] تا اصلش مسلم نشود چگونه مي توان فرعش را مسلم نمود مثلا اگر ما به او بگوئيم پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم يا امام جعفر صادق عليه السلام اين چنين فرموده او که هنوز پيغمبر يا امام جعفر صادق عليه السلام را نشناخته و قبول ندارد اين جواب چه تأثيري در وي خواهد کرد.
پاورقي
[1] يعني اگرچه بحث امامت از اصول عقائد است اما از اين جهت جنبه ي فرعيت دارد و منافاة ندارد که بعضي از اصول فرع بعضي ديگر باشد.