بازگشت

دوران غيبت صغري


پس از انتقال امامت به آن حضرت و خواندن نماز بر جنازه ي پدر بزرگوارش در اثر تعقيب کردن محمد عباسي براي دستگير کردن وي غيبت فرمود حتي بر خواص هم رسما ظاهر نمي شد اما نائب خاص براي خود انتخاب فرمود تا مرجع شيعيان باشد حوائج و سؤالات خود را به وسيله ي او به آن حضرت برسانند و دريافت جواب کنند.

و خود گاه گاه مخفيانه بر نائب خاص ظاهر مي شد و دستورات خاصه مي داد و سؤالات دوستان را توقيع مي فرمود و بسياري از اوقات بر نائب هم ظاهر نمي شد و کتبا يا به وجه ديگر به روي القاء مي فرمود تا اينکه بر همين منوال چار نائب هر يک پس از ديگري تعيين فرمود و بعد از آن غيبت صغري مبدل به غيبت کبري گرديد و امر مراجعه ي شيعه محول به عموم فقهاي جامع الشرائط شد و از اين جهت آن چهار نائب را نائب خاص گفتند زيرا که نيابت ايشان به طور خصوصي يعني به نصب خاص و تعيين خاص آن حضرت بود، و فقهاي عظام را نائب عام گفتند زيرا که نيابت ايشان را به طور کلي امضاء فرموده چنانچه در توقيع اسحق بن يعقوب که بر دست نائب دوم فرمود:

و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة شيعتنا (حديثنا خ ل) فانهم حجتي عليکم و انا حجة الله.

اما حادثه ها و اموري که بر شما رخ مي دهد در آنها مراجعه کنيد براويان احاديث ما زيرا که ايشان حجت منند بر شما و من حجت خدايم و حضرت صادق عليه السلام فرمود:

و أما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا لهاه مطيعا لأمر موالاه فللعو ام ان يقلدوه.

هر کس از فقهاء نفس خود را از معاصي و محرمات نگهداري کند و دين خود



[ صفحه 57]



را حفظ نمايد و مخالف هواي خود و فرمانبر مولاي خود باشد پس براي عوام رواست که او را تقليد کنند. [1] .

غيبت صغري بر غيبت کبري دو امتياز دارد يکي آنکه مدت او کوتاه که مجموعا هفتاد سال تقريبا مي شود و مدت اين دراز و هنوز غير معلوم است دوم آنکه در دوران غيبت صغري چون نائب خاص وجود داشت مراجعه ي مردم به خود امام عليه السلام تا حدي سهل بود زيرا که اگر از فيض مشاهده ي حضوري محروم بودند از فيض مراجعه ي کتبي به وسيله ي نائب خاص محروم نبودند، حوائج و سوالات خود را از خود امام عليه السلام شخصا مي توانستند استعلام کنند و اين فيض نيز در غيبت کبري برداشته شد يعني از هر دو فيض محروم گشتند پس اين غيبت از دو جهت کبري و بزرگتر است هم از جهت طول مدت و هم از جهت دو محروميت [2] .


پاورقي

[1] نواب خاصه دو امتياز بر فقهاء دارند يکي آنکه به اسم و شخصيت بخصوص به نيابت انتصاب گشته اند ديگر آنکه ايشان سمت رسالت د ررسانيدن حوائج و سوالات به آن حضرت داشتند فقهاء فقط سمت مرجعيت در احکام را دارند پس شيعيان بايد گول صوفي و شيخي بلکه مطلق کساني را که ادعاي مرشديت دارند نخورند زيرا که دعوي ايشان اگر ولايت مطلقه بالاستقلال نباشد لااقل برگشت به دعوي نيابت خاصه مي کند.

[2] اين منافات ندارد که در غيبت کبري احيانا بر وجه ندرت شخصي به طور خصوصي به خدمت آن حضرت برسد يا آن حضرت به وسائلي به کسي چيزي القاء کند زيرا که در غيبت کبري فيض رؤيت و وساطت به طور عمومي منقطع است به خلاف غيبت صغري که فيض وساطت به طور عمومي جاري بود. و ممکن است گفته شود در غيبت صغري غيبت از دشمنان بود و در غيبت کبري از دوستان و دشمنان.