بازگشت

پيروي از فتنه ها و رايات


حضرت باقر عليه السلام فرمود:

«بپرهيز از خروج کنندگان از ما پس به تحقيق که ايشان نه بر چيزي هستند و نه به



[ صفحه 472]



سوي چيزي». [1] .

يعني: نه برحقند و نه بر رخصت از ما و نه به مقصود نائل مي شوند و کاري انجام مي دهند و نيز به بريد، فرمود:

«بپرهيز از شذاذ آل محمد صلي الله عليه و اله و سلم [2] (يعني، از پاره هاي متفرق و منفرد)».

و همين را نيز به جابر جعفي فرمود، سپس اضافه کرده فرمود:

«به تحقيق که براي آل محمد صلي الله عليه و اله و سلم و علي عليه السلام يک رايت است و براي ديگران رايات است (يعني اميد پيشرفت و نيل به مقصود براي احدي از علويين نداشته باش، زيرا که براي ايشان در تقدير خدا يک رايت بيش نيست و آن رايت فتح مهدي عليه السلام است) پس ملازم زمين باش و پيروي مکن از ايشان احدي را ابدا تا اينکه مردي از اولاد حسين عليه السلام را ببيني که با او است عهد پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم و رايت او و سلاح او، زيرا که عهد پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم منتقل شد به علي بن الحسين عليه السلام و بعد از آن در نزد محمد بن علي است (خود آن حضرت) و پس از آن آنچه خداوند بخواهد خواهد کرد، پس هميشه ملازم آنان باش که عهد و رايت و سلاح پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم نزد ايشان است و بپرهيز از آن پراکنده ها از آل محمد که به تو گفتم». [3] .

عمر بن حنظله به حضرت صادق عليه السلام بعد از ذکر پنج علامت حتمي عرض کرد:

«فداي تو شوم اگر يکي از اهل بيت تو پيش از اين علامات خروج کند با او خارج شوم؟

فرمود: نه». [4] .

و نيز از آن حضرت در وقتي که رايات سياه از خراسان حرکت کرده بود با اينکه عليه بني اميه بود پرسيدند: چه مي فرمائي در همراهي با اينها؟

فرمود:



[ صفحه 473]



«در خانه هاي خود بنشيند، پس هر گاه ببينيد ما را که بر يک نفر اجتماع کرديم، با سلاح به سوي ما سرعت کنيد». [5] .

و نيز فرمود:

«بر شما باد به تقواي خداي وحده لا شريک له و براي جان خود نظر کنيد و با نظر باشيد، تا اينکه فرمود: به خدا قسم اگر هر يک از شما را دو جان مي بود که با يکي مقاتله مي کرديد و تجربه مي آموختيد و با ديگري عمل مي کرديد باکي نبود وليکن هر يک از شما را يک جان بيش نيست، هر گاه آن يک جان برود پس به خدا قسم که توبه از دست شما رفته، پس شما سزاوارتر هستيد به اينکه براي جان خود خير بيني و خير انديشي کنيد، پس اگر قيام کننده و دعوت کننده اي بر شما بيايد نظر کنيد که بر چه و براي چه خروج مي کنيد؟ و نگوئيد زيد بن علي بن الحسين عليه السلام خروج کرد، زيرا که زيد مردي بود عالم و راستگو و با صداقت و هم شما را دعوت به نفس خود و پيشوائي خود نکرد، بلکه او شما را دعوت به رضاي آل محمد نمود (يعني هر که را آل محمد صلي الله عليه و اله و سلم راضي شوند) و اگر او غالب مي شد هر آينه وفا مي کرد به آنچه دعوت کرده بود - تا اينکه فرمود: - کساني که از ما خروج مي کنند به چه چيز دعوت مي کنند جز به رضائي آل محمد صلي الله عليه و اله و سلم؟ و ما اکنون شما را شاهد مي گيريم که راضي به خروج ايشان نيستيم، آن خروج کنندگان الآن که هنوز هيچکس با او نيست نافرماني ما مي کند وقتي که بيرقها و علمها با او باشد، سزاوارتر خواهد بود که از ما نشنود و نپذيرد». [6] .

از اين حديث شريف ظاهر شد که اگر قيام کننده عالم و صدوق باشد و دعوت به نفس نکند بلکه دعوت به اقامه ي حق و دفع باطل باشد اتباع او جائز است و اين همان متابعت مجتهد جامع الشرائط است در عصر غيبت که گفته شد.



[ صفحه 474]



پس اين حديث که نيز آن حضرت فرمود:

«کل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله عز و جل»:

هر رايتي که پيش از قيام قائم بلند شود صاحب او طاغوت است که پرستش مي شود از غير خداي عز و جل». [7] .

بايد حمل شود بر آن کس که دعوت به خود و پيشوائي خود کند و قيام او براي دنيا باشد نه براي دين، چنانکه شان قيام کنندگان نوعا اين است، بلکه رايت در حقيقت گفته مي شود بر آنکه قيام براي نفس خود و دعوت به نفس خود باشد (نه صرفا براي دفع ظلم يا دفع باطل) در آن صورت اگر دعوت کننده عالم هم باشد اتباع او جائز نيست.

زيرا که اولا: او موفق به مقصود نمي شود و ثانيا: اگر هم به مقصود برسد باز هم با اهواء مختلفه ي ناس موفق به تمام مقصود نخواهد شد و ثالثا: چون معصوم نيست پس در هر مرتبه از علم و عمل که باشد چون به رياست رسد باز هم در بسياري از امور از جهت حفظ مقام و سياست ناچار است از ارتکاب بعضي و چشم پوشي از بعضي و حبس بعضي و زجر بعضي و همچنين.

پس از اين اخبار حکم مطلق رايات معلوم شد و اما راياتي که در سال ظهور پيدا مي شود حکم يک يک در محل خود معلوم شد و معلوم شد که پيروي خراساني و حسني و يماني جائز است و يماني از همه بهتر است. و السلام علي من اتبع الهدي.



[ صفحه 475]




پاورقي

[1] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 267:3 ح 793، غيبت نعماني: ص 129، بحار: 136:52 ب 22 ح 41.

[2] بحار: 269:52 ب 25 ح 160 به نقل از کتاب «سرور اهل الايمان».

[3] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 21:5 ح 1452، الزام الناصب: 117:2، تفسير عياشي: 84:1 ح 117.

[4] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 298:5 ح 1729، روضه کافي: ص 245 ح 483، بحار: 304:52 ب 26 ح 74.

[5] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 465:3 ح 1028، غيبت نعماني: ص 131، بحار: 52: 139-138 ب 22 ح 44.

[6] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 438:3 ح 993، روضه کافي: ص 210 ح 381، بحار: 52: 302-301 ب 26 ح 67.

[7] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 431:3 ح 988، روضه کافي: ص 234 ح 452، بحار: 143:52 ب 22 ح 58، وسائل الشيعه: 37:11 ب 13 ح 6، اثباة الهداة: 532:3 ب 32 ف 27 ح 461.