بازگشت

تحصيلات


در کودکي به همراه پدر و مادر به بخش محولات از توابع تربت حيدريه که موطن ييلاقي اجدادش بوده مي رود. تقاضاي اهالي و اصرار آنان موجب ماندگاري والد ايشان در آن ديار مي شود. مولف، مقدمات را در همان جا، در محضر مرحوم والد، فرامي گيرد و براي ادامه ي تحصيل مدت کوتاهي به شهرستان کاشمر و سپس راهي حوزه ي علميه ي مشهد مقدس مي شود. در مدرسه ي سعديه واقع در پايين پاي حضرت (هم اکنون جز صحن آزادي است) که توليت آن با عموي ايشان بوده است؛ سکني مي گزيند و مشغول تحصيل مي شود.

تلاش بسيار او در امر تحصيل، او را از ديگر شاگردان مدرسه ممتاز مي سازد و در رديف مدرسان خوب حوزه قرار مي دهد. پس از مدتي تحصيل و تدريس، خود را نيازمند حوزه اي بزرگتر، مانند حوزه ي قم که آن زمان با ورود آيت الله حائري (رحمه الله) رونق گرفته بود و يا حوزه ي نجف مي بيند و سرانجام پس از مدتي ترديد، نجف را برمي گزيند و براي کسب فيض به آن ديار مقدس مي رود.

در حوزه ي نجف، از محضر آيات عظام و استادان بزرگي همچون: آقا ضياء عراقي، اصطهباناتي، سيد محمود شاهرودي، سيد ابوالحسن اصفهاني و سيد حسين



[ صفحه 13]



اصفهاني (داماد آقا سيد ابو الحسن، معروف به آيت الله داماد) بهره مي برد. با پشت کاري کم مانن در مدت کمتر از پنج سال، به مقام عالي اجتهاد دست مي يابد، به گونه اي که خود را بي نياز از حضور در درس استادان بزرگوار خويش مي بيند، به تحقيق و تدريس روي مي آورد و با تلاشي مضاعف، اين عرصه را مي پيمايد و در رديف فضلاي بنام حوزه ي نجف قرار مي گيرد.

از طرف مرحوم آيت الله قمي که آن زمان در حوزه ي کربلا بوده و به ساماندهي و اصلاح آن مشغول بوده؛ براي تدريس دعوت مي شود و به حوزه ي کربلا مي رود. طولي نمي کشد که مرحوم آيت الله اصفهاني، مرحوم آيت الله داماد را به کربلا مي فرستد تا ايشان را متقاعد کند که حوزه ي نجف بيشتر به وجود ايشان نيازمند است و بايد به نجف برگردد، بالاخره ايشان هم مي پذيرند و دو مرتبه به نجف برمي گردند.

در نجف مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني از ايشان دعوت مي کند در مجلسي که روزهاي پنج شنبه در منزل ايشان برگزار مي شود منبر بروند، با اين که در نجف منبر رفتن جزء برنامه ايشان نبوده است، ولي به خاطر نسبتي که با مرحوم آقا بزرگ داشته (داماد خاله ي مادري) تقاضاي ايشان را مي پذيرد و مورد توجه فضلا و علمائي که پاي منبر ايشان جمع بودند، قرار مي گيرد.

و خلاصه پس از هفت سال اقامت در نجف براي ديدار پدر و مادر و وابستگان به همراه خانواده و به قصد بازگشتن به نجف، به ايران مي آيد. در اين بين ويزا و شناسنامه اش گم مي شود. پس از ديدار براي بازگشت به نجف، به تهران مي آيد تا شايد بتواند وسيله ي بازگشت خود را فراهم سازد. پس از مدتي تلاش، از اين که بتواند برگردد، نااميد مي شود. سرانجام به تقاضاي شماري از متدينان تهران و با تعهد به اين که زمينه ي کار تحقيق و تاليف را برايش فراهم سازند، در تهران رحل اقامت



[ صفحه 14]



مي افکند و تا آخر عمر (ربيع المولود 1397 ه-ق) در راه تحقيق و تاليف و تبليغ، به تلاش مي پردازد. رحمت و رضوان خدا بر او باد.