بازگشت

سيره او در خوراک و پوشاک و رنج ياران او در ابتدا


روش او روش پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم و امير المومنين عليه السلام است در زندگي، غذاي خشن و لباس درشت و اصحاب او نيز تا پيش از استقرار در رنج و زحمت خواهند بود. معلي بن خنيس به حضرت صادق عليه السلام عرض کرد:

«اگر امر دست شما مي بود هر آينه ما عيش و زندگي خوشي با شما مي کرديم؟»

فرمود:

«به خدا قسم که اگر اين امر به دست ما افتد نخواهد بود مگر خوراک خشن و لباس درشت». [1] .

و به مفضل فرمود:

«نخواهد بود مگر زندگي پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم و روش امير المومنين عليه السلام». [2] .

و نيز مفضل گفت:

«در طواف بودم پس آن حضرت به من نظري افکند و فرمود:



[ صفحه 398]



«چرا ترا مهموم و مغموم و رنگ پريده مي بينم؟».

عرض کردم:

«فداي تو شوم، نظر مي کنم به بني العباس و آنچه در دست ايشان است از اين ملک و سلطنت و جبروتيت، اگر اين براي شما بود ما هم در او بهره اي داشتيم با شما!»

فرمود:

«اي مفضل اگر چنان باشد نخواهد بود جز انديشه و تدبير در شب و حرکت و گردش در روز و خوراک درشت و لباس خشن مانند امير المومنين عليه السلام و الا پس آتش است، اما چون اکنون از ما گرفته شده ما مي خوريم و مي آشاميم، آيا هيچ ديده اي ظلم و ستمي را خداوند نعمت قرار دهد مانند اين (يعني اگر ما از جهتي مظلوم شده ايم و حق ما غصب شده، اما از جهت ديگر راحت هستيم زيرا که تکليف نداريم و با عدم امارت و حکومت، بر ما تشديدي نيست در امر زندگي)». [3] .

و نيز ابوبصير از آن حضرت روايت کرده که فرمود:

«چه عجله مي کنند يا مي کنيد به خروج قائم عليه السلام به خدا قسم که لباس او نيست مگر درشت و طعام او نيست مگر (نان) جو و غذاي خشن، و نيست جز شمشير و مردن در زير سايه ي شمشير (يعني براي شما)». [4] .

و نيز يک نفر از اصحاب گفت:

«در خانه حضرت صادق عليه السلام بودم خانه پر بود از مردم و هر کس از آن حضرت سوالي مي کرد، جواب مي شنيد، ناگاه مرا گريه گرفت و از گوشه ي خانه صدايم بلند شد».

فرمود:

«چرا گريه مي کني؟»

عرض کردم:

«فداي تو شوم چگونه گريه نکنم؟ آيا در اين امت کسي مانند تو هست و با اين وصف؟ در بر روي تو بسته و پرده از ترس آويخته».



[ صفحه 399]



فرمود:

«گريه مکن ما اکنون بيشتر غذاهاي طيب و خوب را مي خوريم و لباس نرم مي پوشيم و اگر آنکه تو مي گوئي و آرزو مي نمائي بشود نخواهد بود مگر خوراک درشت و لباس خشن مانند امير المومنين عليه السلام و الا اگر غير آن باشد، درآويختن با غل و زنجيرهاي آتشين است». [5] .

حضرت رضا عليه السلام فرمود:

«شما امروز آزادتر و آسوده خيال تريد از آن روز».

عمر بن خلاد عرض کرد: «چگونه؟»

فرمود:

«اگر قائم خروج کند نخواهد بود جز عرق ريختن و خون بسته افکندن، آن روز قرار مردم بر پشت زين است و لباس قائم نخواهد بود جز درشت و طعام او نخواهد بود جز خشن». [6] .

تنبيه بر دو مطلب:

مطلب اول: از اين اخبار و اخبار ديگر نيز در غير مقام استفاده مي شود که: سيره پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم و اميرالمومنين عليه السلام در دوران امارت و حکومتش نه تنها از دو جهت زهد اختياري بوده بلکه از خداوند نيز بالخصوص موظف و مکلف به اين روش بوده اند و از جهت اقتضاي زمامداري و حکومت بر مسلمين است نه تنها اقتضاي جنبه نبوت و امامت.

از «کافي»: امير المومنين عليه السلام فرمود:

«خداوند مرا براي خلق خود امام قرار داد و بر من فرض کرده است اينکه در نفس



[ صفحه 400]



خود و در طعام و شراب و لباس خود تقدير کنم مانند ضعفاء مردم، تا اينکه فقير به فقر من اقتدا کند و غني را ثروتش به طغيان وادار نکند». [7] .

در اين فرض و تقدير حکمت هائي است که دو تاي از آن در اين حديث بيان شده و از اخبار ديگر نيز بقيه استفاده مي شود:

از جمله مواسات با پست ترين افراد اصناف و طبقات در زندگي، تا زندگي ايشان بر ايشان ناگوار نباشد، ديگر اقتداي صالحين به امام خود، ديگر پست نمودن دنيا در نظر خلق و تنزل دادن سطح زندگي و بر داشتن قيود تا موجب راحتي خلق باشد، ديگر فرود آوردن مردم را از تکبر و تفاخر که اسبابش همان عيش خوش و زر و زيور و زينت در زندگي است، ديگر ايجاد فراغت بيشتر براي خلق و رغبت بيشتر به عبادت، زيرا که تکلفات در زندگي موجب رغبت بيشتر است به اين دنيا و آن موجب صرف وقت بيشتر است براي آن تکلفات و در طريق تحصيل آنها و لازمه ي آن عدم فراغت يا فراغت کم است براي عبادت و چون پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم يا امام عليه السلام در هنگام رياست با همه اقتدار و سلطنت روش زندگيش آن باشد، مردم نيز بالطبع و الفطرة بر آن روش خواهند بود الناس علي دين ملوکهم. [8] .

در نتيجه قهرا زد و خورد و سائر فسادها از دروغ و خيانت و سرقت و غش و غيره کم شود.

پس امام عليه السلام در زمان حکومت موظف است به اين روش از زندگي، براي اين حکمت ها و فوائد. زيرا که عمده ي وظيفه او تبليغ و تربيت است و اين روش از او بهترين تبليغ و اسباب تربيت است.



[ صفحه 401]



مطلب دوم:

دفع يک توهم

چون ظاهر اين اخبار اظهار خوشوقتي است به عيش خوش و رفاهيت در زندگي، ممکن است براي قاصري توهمي پيش آيد که اولا: اگر چه امام در غير زمان حکومتش مامور و موظف به زندگي پست و سخت نيست ولي در عين حال، اظهار خوشوقتي از عيش مرفه هم مناسب با مقام امامت نيست، و ثانيا: چگونه عيش خوش را بر فرج کلي و اعلاي کلمه اسلام و تسلط دين ترجيح مي دهد به طوري که از استعجال آن نهي مي کند، با آن همه امر به انتظار فرج و درخواست تعجيل فرج؟

ولي اين توهم ناشي از قصور ادراک است، زيرا که غرض در اين اخبار بيان حال خويش و اخبار از رضايت باطني خويش نيست، بلکه غرض تسليت و دلداري غمخواران است، مطابق غمخواري ايشان.

توضيح اين است که آن اشخاصي که استعجال مي کردند و افسوس مي خوردند و اين اخبار متوجه به ايشان است چنانکه از مطاوي گفته هايشان پيداست، کساني نبودند که صرفا افسوس و دلسوزي ايشان براي دين و از لحاظ استيلاي حق و غلبه ي دين باشد، بلکه با همهي اينکه تا حدي اهل معرفت بودند باز هم به ماديات و جنبه ي ظاهري نظر داشتند، گاهي صرفا از جهت تنگي معيشت ائمه عليهم السلام افسوس مي خوردند و گاه اگر چه رفاهيتي هم بود، اما بالمقايسه با عيش و نوش بني العباس پست مي نمود و گاه هم خوشي خود را منظور مي کردند که اگر امور در دست ائمه عليهم السلام بود ما هم در پرتو ايشان عيش و نوشي داشتيم، مانند اتباع بني العباس.

پس استعجال ايشان از اين راه بود که کي باشد اين شب تيره به سر آيد و صبح فرج فرح بخش طلوع کند، ائمه ما بر مسانيد و ارائک سلطنت تکيه کنند، ايشان عيش و نوش خوشي داشته باشند، ما هم به طفيل ايشان خوش باشيم، چون آنان از اين نظر اظهار افسوس و دلسوزي مي کردند چنانکه از مطاوي کلماتشان پيداست!



[ صفحه 402]



جواب ايشان همان بود که داده اند. يعني: شما که اين همه شتاب داريد اگر از جهت عيش و خوشي ما است، آن منظور شما الآن براي ما حاصل است که امر دست ما نيست و مکلف موظف به صعوبت زندگي نيستيم و اگر امر در دست ما باشد آن منظور شما حاصل نيست و آنسان که شما تصور کرديد که ما در خوشي و رفاهيت باشيم، مانند بني العباس نخواهد بود و اگر خود را منظور مي کنيد که شما هم مانند اتباع بني العباس در پرتو ما در عيش و نوش باشيد آن را هم انتظار نداشته باشيد، زيرا که تا مدتي که بايد در جنگ و جدال باشيد و بعد از آن هم ما آن چنان عيش نداريم که شما در پرتو ما بهره ببريد.


پاورقي

[1] غيبت نعماني: ص 193، بحار: 340:52 ب 27 ح 88.

[2] بحار: 340:52 ب 27 ضمن ح 88.

[3] غيبت نعماني: ص 193، بحار: 359:52 ب 27 ح 127.

[4] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام:37:4 ح 1106، غيبت نعماني: ص 154، بحار: 354:52 ب 27 ح 115 - ص 355 ح 116.

[5] غيبت نعماني: ص 193، بحار: 360:52 ب 27 ح 128.

[6] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام:164:4 ح 1224، غيبت نعماني: ص 192، بحار: 358:52 ب 27 ح 126.

[7] اصول کافي: 466:1 ح 1:1073.

[8] کشف الغمه: 21:2.