بازگشت

مأموريت آن حضرت به شمشير و جهاد


اگر هيچ خبري مخصوص نباشد بر ماموريت آن حضرت به شمشير و خونريزي، محض تامل در غرض از اين قيام و نهضت که در فصل بعد تفصيل داده مي شود و تامل در فصل سابق که شيعه و سني به تواتر نقل کرده اند از پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم که: ملک او از مشرق تا مغرب است، کافي است در اذعان به اينکه آن حضرت لامحاله مامور به شمشير است.

زيرا که اين دو امر بدون جنگ و خونريزي معقول نيست، هرگز معقول نيست که غرض خود را از قيام که احياي دين اسلام و اقامه ي قوانين و احکام و نشر حلال و حرام و احياي سنت و رفع بدعت است در سراسر زمين جاري سازد با اين مردم مختلف



[ صفحه 373]



الاهواء و المذاهب و الدين و مختلف العقائد و المسالک و مع ذلک همه طوعا و رغبة تسليم شوند و هيچ خوني ريخته نشود، يا اينکه اگر به فرض محال اين غرض هم نباشد بلکه صرفا غرض کشور گشائي و جهانگيري باشد باز هم معقول نيست که بر تمام جهان مسلط شود و همه را در زير پرچم درآورد از مشرق تا مغرب به طوري که همه ي دولت ها زائل شوند، نماند مگر دولت او و مع ذلک هيچ جنگي نشود و هيچ خوني ريخته نشود و اين دولت ها با همه ي استعدادتشان و حرصشان بر ملک و دولت، يک باره تسليم او شوند و هر يک دست از دولت و سلطنت خود بردارد.

مسلم هر صاحب عقل و شعوري اگر چنين سخن يا ادعائي بشنود به ضرورت وجدان و عقل تکذيب مي کند و اين امر را معقول نمي شمارد.

اما متاسفانه اهل سنت با اينکه در اصل موضوع موافقت کرده اند که قيام او براي اجراي دين است و ملک او در سراسر زمين است، اين امر نامعقول را معقول دانسته و بر طبق وي اخباري ساخته اند.

در خبري: چون مهدي ظاهر شود خونريزي نکند و مردم سلما به او ايمان آورند، و در خبري: به قدر يک حجامت خونريزي نشود، و در خبري: چون عيسي را ببينند که پشت سر او نماز گزارد طوعا به او ايمان آورند. و در خبري: چون او به سيره ي پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم رفتار مي کند سيره ي پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم مسالمت بود. [1] .

هر کس مختصر عقلي داشته باشد مي فهمد که اين اخبار ساختگي است و غرض هائي در کار بوده به علاوه اينکه اين اخبار منقوض است به اخباري که در محاربه ي او با سفياني و دجال و روم و قسطنطنيه نقل کرده اند.

مگر قائم عليه السلام چه خصوصيتي دارد که چون ظاهر شود همه ي مردم مختلف الاهواء و العقيدة به طور دلخواه به او بگروند يا همه دولت هاي حريص بر ملک که براي يک صدم از مانند مرامهاي او که مخالف با مرام ايشان است، جنگها و خونريزي ها مي کنند



[ صفحه 374]



به او طوعا و رغبة تسليم شوند، با اينکه با هيچ پيغمبري چنين نکرده اند؟! يا مگر نزول عيسي که آن هم يک مدعي ديگر است و کسي او را نديده و نشناسد جز به دعوي، چه خصوصيتي بر خصوصيت مهدي عليه السلام خواهد افزود که او را نتوانند انکار کنند؟ مگر همين عيسي عليه السلام نبود که در زمان خود او را انکار کردند و عاقبت به خيال خود او را به دار زدند؟ يا مگر عيسي از پيغمبر اکرم برتر و بالاتر است آن حضرت که از هر دو برتر بود، چرا مردم براي او تسليم نشدند؟

اگر بگويند: چون معجزه ها از مهدي عليه السلام و عيسي عليه السلام مي بينند، از اين جهت تسليم مي شوند، يا چون نداي آسماني را بشنوند تسليم خواهند شد؟ معجزه اختصاص به مهدي عليه السلام و عيسي ندارد، همه پيغمبران معجزه داشتند، خود عيسي نيز معجزه ها داشت، مگر صرف معجزه در هوا و هوش مردم و در حب و جاه و رياست تاثيري دارد همچنانکه با هر پيغمبر معجزه ديدند و گفتند سحر است، باز نيز خواهند گفت.

مگر نداي آسماني از معجزات ديگر بالاتر است؟ با اينکه در مقابل او نداي شيطاني نيز مي شود که شبهه انداز است و جاي مغلطه کاري باقي است، نداي آسماني از ديدن اژدها و دهن باز کردن او براي فرعون و حمله کردن بر وي بالاتر نيست، مع ذلک ايمان نياورد و از سلطنت دست نکشيد.

و اما سيره ي پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم در اول امر به مسالمت بود و سپس مامور به قتال گرديد تا هنگامي که با مسالمت رفتار مي کرد کار او پيش نرفت و اگر بر همان حال باقي بود جز عده اي معدود مهجور مطرود نداشت و چون مامور به جهاد گرديد:

(و قاتلوهم حتي لا تکون فتنة و يکون الدين کله لله). [2] (يا ايها النبي جاهد الکفار و المنافقين و اغلظ عليهم و مأواهم جهنم) [3] آنگاه مردم فوج به او گرويدند (اذا جاء نصر الله و الفتح - و رأيت الناس يدخلون في دين الله افواجا- فسبح بحمد ربک). [4] .

آن لينتي که همواره مأمور به او بود مخصوص مومنين و گروندگان بود (واخفض



[ صفحه 375]



جناحک لمن اتبعک من المومنين). [5] (محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الکفار رحماء بينهم) [6] .

بلکه اگر شخص عاقل بدقت تامل کند خواهد ديد که امر دعوت در حضرت مهدي عليه السلام به مراتب سخت تر و مشکل تر از پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم است، زيرا که آن حضرت دعوت بر تنزيل مي کرد و او دعوت بر تاويل خواهد کرد، و از اين جهت امر او مشکل تر است. چنانکه آن حضرت به امير المومنين عليه السلام فرمود: يا علي امر تو مشکل تر است از من، من بر تنزيل قرآن شمشير زدم و تو بر تاويل شمشير خواهي زد. [7] و لذا حضرت صادق عليه السلام فرمود:

«قائم ما هر گاه قيام کند روبرو خواهد شد از جهال مردم آنچه را که پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم از جهال جاهليت روبرو نشد،

فضيل عرض کرد: چگونه چنين باشد؟

فرمود: پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم آمد مردم را در حالتي که عبادت سنگ و چوبهاي تراشيده مي کردند و قائم ما هر گاه قيام کند بيايد مردم را در حالي که همه کتاب خدا را بر او و عليه او تاويل کنند، و بر او احتجاج کنند به کتاب. [8] .

و نيز فرمود: قائم عليه السلام در جنگ خواهد ديد آنچه را که پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم نديد، زيرا که پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم آمد [9] تا آخر آن حديث.


پاورقي

[1] ر. ک. معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 3: 306-305 ح 844، الامام المهدي عليه السلام عند اهل السنة، ج 2-1، التشريف بالمنن: ص 136 ب 128 ح 155، عقد الدرر: ص 156 ش [82 و].

[2] انفال:39.

[3] توبة: 73.

[4] نصر: 3-1.

[5] شعراء: 215.

[6] فتح: 29.

[7] خصال: 794:2 باب اربعمائه ح 48.

[8] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام:500:3 ح 1072، غيبت نعماني: ص 200، بحار: 362:52 ب 27 ح 131.

[9] غيبت نعماني: ص 201، بحار: 363:52 ب 27 ح 133.