بازگشت

حرکت از مدينه به سمت کوفه و نجف


چون از اعمال مدينه فارغ شود از آن مقدار که خدا خواهد مکث کند، پس از آنجا قصد عراق کند - عاملي از طرف خود در مدينه بگذارد و چون آن حضرت بيرون رود نامه اي از سفياني به اهل مدينه برسد که اگر او را نکشيد مردان جنگي شما را بکشم و ذريه ي شما را اسير کنم، پس عامل آن حضرت را بکشند و چون به «شقره» رسد که موضعي است در نزديکي «بيداء» خبر قتل عاملش به او برسد، پس برگردد و شمشير در ايشان نهد و ايشان را بکشد چنانکه کسي از ايشان نگذارد به نحوي که قتل حرة نزد او چيزي نيست.



[ صفحه 352]



پس دوباره عاملي در مدينه بگذارد و به سوي نجف حرکت کند و در بين راه همه جا مردم را به کتاب خدا و سنت پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم و ولايت امير المومنين عليه السلام و بيزاري از دشمنان او دعوت کند، تا چون به «ثعلبيه يا سويقه» رسد مردي از ذريه ي آباء او که در شجاعت و قوت بدني و جسمي از همه برتر باشد به جز صاحب الأمر، بپاخيزد و بگويد: اي فلاني (مهدي عليه السلام) چه مي کني؟ به خدا قسم که تو با اين رفتار مردم را از دور خود مي پاشي و متفرق مي کني مانند متفرق شدن چارپايان! آيا اين عمل ها که مي کني به عهدي از پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم است يا به چيز ديگر و آن چيست؟

پس آن کس از مواليان که متصدي گرفتن بيعت است مي گويد: ساکت باش و گرنه گردنت را مي زنم.

پس حضرت مهدي عليه السلام به آن شخص بفرمايد: ساکت باش به خدا قسم که با من عهدي است از پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم سپس به يکي بفرمايد: اي فلان، فلان صندوق را بياور، پس صندوق را حاضر کند آن حضرت عهدنامه را بيرون آورد و بر وي بخواند، پس آن مرد علوي بگويد: قربانت شوم سر خود را بده تا ببوسم، پس سر خود را فرود آورد و او ببوسد و عرض کند: قربانت شوم بيعت مرا تجديد کن (اين عمل از جهت اظهار حق است بر مردم نه از باب تشکيک).

سپس حرکت کند تا به زمين نجف برسد پس به اصحاب خود بفرمايد: امشب در اينجا توقف کنيد و به عبادت بگذرانيد و چون صبح شود بفرمايد: از طريق نخيله حرکت کنيد. در آن موقع کوفه را خندقي باشد.

جابر عرض کرد: کوفه را خندقي باشد؟! فرمود: بلي والله، (خندق الان موجود است)، پس از طريق نخيله برود تا به مسجد ابراهيم در نخيله فرود آيد و در آنجا دو رکعت نماز بگزارد، پس عده اي از کوفه از لشکر سفياني و غيره به قصر دفع او بيرون آيند، پس به اصحاب خود بفرمايد راه باز کنيد براي ايشان سپس فرمان حمله دهد، پس اصحاب بر آنها حمله کنند، به خدا قسم که يک نفر از آنها براي خبرگزاري هم از



[ صفحه 353]



خندق نگذرند و چون به نجف مشرف شود يعني نزديک شود، رايت پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم را باز کند و چون باز شود ملائکه ي بدر بر دور او احاطه کنند [1] (باقر عليه السلام).

ايضا از حضرت باقر عليه السلام فرمود: زياده برده هزار از (بتريه) از کوفه با سلاح به سوي او خارج شوند و به او بگويند: برگرد از همان راهي که آمده اي، ما را احتياجي به بني فاطمه نيست، پس شمشير در ميان آنها نهد تا اينکه از ايشان کسي نگذارند. [2] .

شايد اينها جزء همان عده باشند و شايد مستقل باشند (بتريه: صنفي از زيديه هستند که هم قائل به امامت ابي بکر و عمر هستند و هم به علي عليه السلام ولي در عثمان توقف کرده اند).


پاورقي

[1] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام:297:3 ح 834 - ص 298 ح 835- ص 300 ح 837-27:5 -29 ح 1453، بحار: 52: 344-342 ب 27 ح 91.

[2] معجم احاديث الامام المهدي (عليه السلام): 306:3 ح 845-ص 308 ح 847، بحار: 291:52 ب 26 ح 34.