بازگشت

کيفيت خروج و آمدن به مسجد براي خروج و بيعت دوم در روز عاشورا


از بلندي کوه ذي طوي با سيصد و سيزده تن سرازير شود تا اينکه به مسجد آيد (صادق عليه السلام). [1] .

پس مردي از ياران آن حضرت اول نطق کند و فرياد زند: ايها الناس اين است آن که مطلوب شماست و آنکه شما مي خواهيد، دعوت مي کند شما را به آنچه پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم دعوت مي کرد.

پس مردم از جا برمي خيزند پس آن حضرت خود سخن مي گويد: و مي فرمايد:

ايها الناس منم فلان پسر فلان، منم پسر پيغمبر خدا. دعوت مي کنم شما را به آنچه پيغمبر خدا دعوت مي کرد.

پس هجوم مي آورند که او را بکشند پس سيصد و سيزده تن از او دفاع مي کنند (زين العابدين عليه السلام) [2] پس بيايد مابين رکن و مقام چهار رکعت نماز بگزارد [3] (باقر عليه السلام).

پس آنگاه به اسم او از آسمان ندا شود و او در پشت مقام باشد پس اصحاب او بگويند: ديگر چه انتظار داري به اسم تو ندا شد؟ پس دست او را بگيرند و بياورند براي بيعت عمومي (صادق عليه السلام) [4] پس بيايد تا به حجر الاسود تکيه کند و اول چيزي که نطق کند اين است:

(بقية الله خير لکم ان کنتم مومنين) [5] سپس بگويد: منم بقية الله».

و بگويد:

«ايها الناس ما از خداوند نصرت مي طلبيم و از هر کس اجابت کند ما را از مردم، بر کساني که به ما ظلم کرده اند و حق ما را از ما ربوده اند، ما اهل بيت پيغمبر شمائيم و ما



[ صفحه 345]



اولي هستيم به خدا و به محمد صلي الله عليه و اله و سلم.

ايها الناس هر کس با ما محاجه مي کند در خدا پس من اولي هستم به خدا، و هر که با ما در آدم محاجه مي کند پس من اولي هستم به آدم، و هر که در نوح محاجه کند من اولي هستم به نوح و هر که در ابراهيم محاجه کند من اولي هستم به ابراهيم و هر که محاجه کند به محمد صلي الله عليه و اله و سلم من اولي هستم به محمد و هر که محاجه کند در پيغمبران من اولي هستم به پيغمبران، آيا نيست که خداوند در محکم کتاب خود مي گويد:

(ان الله اصطفي آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين ذرية بعضها من بعض و الله سميع عليم) [6] .

پس منم بقيه اي از آدم و ذخيره اي از نوح و صفوه اي از محمد صلي الله عليه و اله و سلم و هر که محاجه کند مرا نسبت به پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم پس من اولي هستم از همه ي مردم نسبت به پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم. پس شما را به خدا سوگند مي دهم که هر کس از حاضرين امروز کلام مرا بشنود به غائبين برساند و از شما مسئلت مي کنم به حق خدا و رسول و به حق من بر شما زيرا که مرا بر شما، حق قرباي پيغمبر است که ما را ياري کنيد و ممانعت کنيد از کساني که بما ظلم کردند و ما را از ديار خود و ابناء خود مطرود کردند و بر ما بغي کردند و ما را از حق خود دفع کردند و اهل باطل بر ما غلبه کردند.

پس الله الله که ما را مخذول نکنيد و وانگذاريد، ياري کنيد ما را خداوند شما را ياري کند، ما شهادت مي دهيم امروز و هر مسلماني؛ که به ما ظلم و ستم شده و ما مطرود و آواره شديم و بر ما بغي شد و ما را از ديار و اهل و اموال خود بيرون کردند و مقهور گشتيم، آگاه باشيد که ما امروز ياري مي طلبيم از خداوند و از هر مسلماني». [7] .

پس سيصد و سيزده تن به او بيعت کنند و ديگران تبعيت کنند و از اهل مکه هم کمي بيعت کنند و بيعت بر کتاب و سنت خواهد بود پس بيرقهاي زرد و سفيد در ما



[ صفحه 346]



بين «حطيم» و «زمزم» باهتزاز درآيد (باقر عليه السلام) (و جبرئيل چنانچه در باب ندا ذکر شد براي بيعت و سپس براي امارت ندا کند).

در «الزام الناصب» آورده: «چون قائم عليه السلام ظاهر شود، بايستد در مابين رکن و مقام و به پنج ندا، ندا کند:

نداي اول: ألا يا اهل العالم انا الامام القائم.

نداي دوم: ألا يا اهل العالم انا الصمصام المنتقم،

نداي سوم: ألا يا اهل العالم ان جدي الحسين قتلوه عطشانا،

نداي چهارم: ألا يا اهل العالم ان جدي الحسين طرحوه عريانا،

نداي پنجم: ألا يا اهل العالم ان جدي الحسين سحقوه عريانا.

و معلوم نيست از کجا نقل کرده و در چه وقت خواهد بود. [8] .

در همان اثناء که تکيه بر حجر الأسود داده و مشغول گرفتن بيعت است ناگهان بشير وارد شود و او را مژرده دهد به فرورفتن لشکر سفياني به زمين و او مردي باشد که صورت او بطرف پشت برگشته و پشت سرش به طرف سينه، پس آن حضرت بفرمايد: قصه ي تو و برادر تو چيست؟

پس بگويد: من و برادرم در لشکر سفياني بوديم، دنيا را خراب کرديم از دمشق تا بغداد، کوفه را خراب کرديم، مدينه را خراب کرديم، منبر پيغبر صلي الله عليه و اله و سلم را شکستيم، استرهاي ما در مسجد پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم سرگين انداخت و از آنجا خارج شديم و عدد ما سيصد هزار بود (با مردم ديگر که به ايشان ملحق شدند) براي خرابي اين خانه، پس چون به وادي بيداء رسيديم، شب در آنجا نزول کرديم ناگاه صيحه زننده اي به ما صيحه زد و گفت: اي بيداء هلاک کن اين قوم ستمگر را! پس زمين دهن باز کرد و همه ي لشکر را بخود فرو برد، به خدا قسم که در روي زمين نماند حتي عقال شتر، غير من و برادرم (نام يکي وتر و ديگري وتير) پس ناگاه ملکي آمد و به صورت ما زد، پس



[ صفحه 347]



صورت ما به پشت برگشت، به برادرم گفت:

اي نذير (ترساننده) تو برو نزد سفياني ملعون در دمشق و او را انذار کن به ظهور مهدي آل محمد صلي الله عليه و اله و سلم و به او اخبار کن که لشکر او در بيداء هلاک شد و به من گفت: ملحق شو به مکه براي بشارت مهدي و او را مژده ده به هلاکت ظالمين و بر دست او توبه کن، پس او توبه ي تو را قبول کند.

پس آن حضرت دست خود را به صورت او بکشد پس صورت او بحال اول برگردد و با آن حضرت بيعت کند و جزء لشکر او شود (صادق عليه السلام). [9] .

چون دعوت و بيعت تمام شود آن حضرت بيايد و در نزد مقام دو رکعت نماز بگزارد و دعا کند و خداوند او را اجابت کند و او را خليفه قرار دهد در روي زمين. به خدا قسم که او است مضطر که خداوند فرموده: [10] .

(امن يجيب المضطر اذا دعاه و يکشف السوء) [11] .

در «ملاحم و فتن» از جابر از حضرت باقر عليه السلام روايت کرده که آن حضرت چون از نماز عشاء فارغ شود به صداي بلند ندا کند: أيها الناس خدا را به ياد شما و شما را بياد خدا مي افکنم، ياد کنيد مقام خود را فردا در مقابل پروردگار خود. خداوند حجت را بر شما موکد نموده و پيغمبران را براي شما برانگيخته و کتاب به سوي شما فرستاده شما، را امر مي کند که شرک به وي نياوريد هيچ چيز، و محافظت بر طاعت وي و طاعت رسول کنيد و زنده کنيد آنچه قرآن زنده کرد و بميرانيد آنچه را قرآن ميرانده و اينکه اعوان و يار باشيد بر هدايت و وزيران باشيد بر تقوي. پس به تحقيق که فناي دنيا و زوالش نزديک گشته و اعلام وداع مي کند و من شما را دعوت مي کنم به سوي خدا و رسول و عمل به کتاب او و ميراندن باطل و زنده کردن سنت. [12] .



[ صفحه 348]




پاورقي

[1] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام:295:3 ح 31، بحار: 307:52 ب 26 ح 81. (امام باقر عليه السلام).

[2] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام:198:3 ح 719، بحار: 306:52 ب 26 ح 79.

[3] معجم احاديث الامام المهدي (عليه السلام):295:3 ح 831، الزام الناصب: 294:2.

[4] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام:454:3 ح 1010، بحار: 294:52 ب 26 ح 43.

[5] هود: 86.

[6] آل عمران: 33.

[7] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 295:3 ح 5-831: 20 ح 1452، بحار: 238:52 ب 25 ح 105- ص 305 ب 26 ح 78.

[8] الزام الناصب: 282:2.

[9] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام:497:1 ح 335- 27:5 ح 1453، الزام الناصب: 122:2- ص 161، المحجة في ما نزل في القائم الحجة: ص 177 آيه ي 69.

[10] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام:26:5 ح 1453- ص 318 ح 1744، بحار: 341:52 ب 27 ح 91.

[11] نمل: 62.

[12] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام:295:3 ح 832، عقد الدرر: ص 145 ب 7، التشريف بالمنن: ص 137 ب 130 ح 157.