بازگشت

خصوصيات شخصي و علائم مشخصه


همه اينها مرتبا و مترادفا به نحو جدول شرح داده مي شود.

اسم مبارک آن حضرت: محمد. و اين نامي است که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله براي او گذارده، فرموده: اسم او اسم من است و کنيه ي او کنيه ي من است.

کنيه: کنيه ي مسلم آن حضرت ابولقاسم و ابوصالح نيز معروف است.

لقب: القاب آن حضرت بسيار است، از جمله: مهدي، منصور، قائم بأمر الله، حجة الله، ولي الله، صاحب الأمر، صاحب الزمان، المنتقم، بقية الله.

پدر و سلسله آباء: الحسن العسکري بن علي الهادي بن محمد الجواد بن علي الرضا بن موسي الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علي زين العابدين بن الحسين الشهيد بن علي بن أبي طالب أمير المومنين عليهم السلام.

مادر: نرجس دختر يشوعا نواده قيصر روم و لقب او مليکه است از آن جهت که شاهزاده بوده، و به سوسن و صيقل و حکيمه نيز ملقب شده.

سال تولد: بنابر مشهور سال 256 (ه-ق) موافق عدد کلمه نور و به قولي سال 255.

محل تولد: شهر سامراء در منزل ملکي پدري که الآن صحن و حرم عسکريين عليهما السلام است.

ساعت و روز تولد و قابله: در سحر نيمه ي شعبان شب جمعه، [1] قابله اش: عمه ي پدرش حکيمه خاتون.

خصوصيات حمل و ولادت: حمل او مخفي بود تا هنگام ولادت، مانند حمل موسي بن عمران، يعني به طوري بود که تا ساعت تولد هيچ کس اثر حمل در



[ صفحه 40]



نرجس نمي ديد، حتي قابله هاي متخصصي که معتمد گماشته بود که هر گاه در خانواده امام عسکري عليه السلام اثر حمل ببينند فورا اطلاع دهند.

چنانکه فرعون قابله هاي بسيار بر زنان بني اسرائيل گماشته بود و اين از جهت خوفي که بني العباس از دوازدهمي داشتند مطابق اخباري که از پيغمبر صلي الله عليه و آله و اميرالمومنين و حضرت باقر و حضرت صادق عليهم السلام شنيده بودند [2] مانند خوفي که فرعون از موسي عليه السلام داشته بر حسب اخبار منجمين، چنان مخفي بود که تا آخرين لحظه ي ولادت حکيمه خاتون اثر حمل در نرجس مشاهده نکرد که گفت: نزديک بود مرا شک عارض شود که ناگاه صداي برادر زاده ام بلند شد:

«عمه شک مکن، بخوان سوره انا انزلناه را»

حکيمه خاتون گفت:

«شروع کردم به خواندن سوره، ناگاه ديدم از ميان رحم با من هم آواز شد، چون سوره تمام شد متولد گرديد و در هنگام تولد نوري از وي ساطع گرديد که چشمهاي مرا خيره کرد.

ناگاه او را ديدم که به سجده افتاده و شهادتين و شهادت بر وصايت پدران خود بر زبان جاري کرد و چون به خودش رسيد، گفت:

«اللهم انجزلي وعدي و اتمم لي امري و ثبت و طاتي و املأبي الارض قسطا و عدلا»

بار خدايا وعده ي مرا سريع و مسلم گردان و امر مرا تمام ساز و قدم مرا ثابت بدار و زمين را بواسطه من پر از عدل و داد گردان».

بقيه خصوصيات موکول است به کتب مبسوطه.

دوران تربيت: تا سال دويست و شصت که پنج سال يا چهار سال و کسري از سن شريفش گذشته بود در کفالت پدر بزرگوارش بود و به روح القدس سپرده شده بود و در اين مدت مخفي از همه مي زيست، مگر بعضي از خواص که از ولادتش مطلع گشته و



[ صفحه 41]



او را در ايام کودکي مشاهده کردند.

ابتداي امامت: از سال دويست و شصت که پدر بزرگوارش به زهر معتمد عباسي شهيد شد امامت به او منتقل گرديد.

سن مبارک آن حضرت: تا کنون که از هجرت هزار و سيصد و هشتاد و سه سال قمري مي گذرد، هزار و صد و بيست و هفت سال از عمر شريفش مي رود.

اما هنگامي که ظاهر شود به سيماي جواني ظاهر خواهد شد، در سن سي يا چهل نمايش خواهد داد و مرور زمان هيچ در وي تاثير نکرده تا معلوم شود قدرت خدا، و هم در اين امر امتحاني باشد براي خلق که به همين علت گروهي از وي برگردند. [3] .

قامت: جوان چهار شانه کشيده قامت، نه بلند بالا و نه کوتاه به زمين چسبيده. [4] .

صورت: خوشرو و درخسنده به طوري که نور روي او بر سياهي موي ريش و سر غالب است.

خد و خال: دو گونه ي او روان بدون برآمدگي و برگونه ي راستش خال سياهي است.

پيشاني: گشاده پيشاني، صاف و روشن.

ابرو: ابرو گشاده و باريک و کشيده و نزديک به هم اما نپيوسته.

چشم و مژه: چشمانش سياه و درشت و فرو رفته و پلکها درخشنده، شايد فرورفتگي چشمها در اثر عبادت و بيداري شب و گريه بسيار باشد.

بيني: بيني کشيده و بالا آمده و مختصر برآمدگي در وسط دارد.

دندان: دندانهايش به خصوص دندانهاي جلو گشاده و به هم پيوسته.

رنگ چهره: سفيد درخشنده، سرخ گون خالص و سير در سرخي.

رنگ سائر بدن: گندم گون و سبزه مايل به سفيدي نه سياهي.

مو و رنگ مو: رنگ موي ريش و سر سياه، اما نور صورت غالب بر سياهي موي او است. در کودکي موهاي سرش درخشنده و سياه و مجعد اما نه زياد درهم پيچيده و تا نرمي گوش از دو طرف آويزان و بر روي دوش ريخته و از وسط داراي فرق بود.



[ صفحه 42]



سر مبارک: سر مبارکش گرد و مدور و علامت ريختگي مو يا موهاي ريز در بعضي از مواضع سر پيداست.

سر شانه و ما بين دو شانه: استخوان سر شانه نرم و بزرگ و سر دوش پايين افتاده و ما بين دو شانه پهن.

علامتي در پشت شانه: ما بين دو شانه آن حضرت از طرف چپ خالي است بر خلاف رنگ بدن، و در زير دو شانه برگي است مانند برگ ياس.

علامتي در پشت: در پشت مبارک دو خال است يکي به رنگ بدن و ديگري شبيه به خال پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم. [5] .

بازو: بر بازوي راستش اين دو آيه نوشته شده:

(جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا - و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا لا مبدل لکلماته و هو السميع العليم) [6] .

کف: کف دست آن حضرت پهن و بزرگ.

سينه و از سينه تا ناف: سينه پهن و فراخ و از گودال گلو تا ناف مانند خطي از مو کشيده شده.

شکم: شکم برآمده و بزرگ.

ران: دو ران او پهن و پر گوشت و بر ران راست خالي است بر خلاف رنگ بدن.

زانو: دو زانو رو به جلو آمده از بزرگي.

قوت: قوه ي او چنان باشد که اگر اراده کند بزرگترين درخت را از جا بکند و اگر در ميان کوهها صيحه بزند سنگهاي کوهها از جا کنده شود و از هم بپاشد روحي فداه.



[ صفحه 43]




پاورقي

[1] اثبات الهداة ج 7 ص 162 چنين گفته به خط شهيد ديده شده که حضرت صادق عليه السلام فرمود هر مولودي که در شب تولد قائم عليه السلام متولد شود به برکت آن حضرت مؤمن خواهد شد و اگر در بلاد شرک باشد خداوند او را به بلاد ايمان منتقل خواهد کرد.

[2] اثبات الهداة ج 7 ص 139 از حضرت عسکري عليه السلام فرمود بني اميه و بني العباس شمشيرهاي خود را بر ما نهادند به خاطر دو علت يکي اينکه مي دانستند خلافت حق آنها نيست و مي ترسيدند که مبادا ما ادعا کنيم و حق در مرکز خود قرار گيرد دوم اينکه از اخبار متواتره مطلع شده بودند که زوال ملک جبابرأ و ظلم بر دست قائم از ماست و شک نداشتند که خود از جبابره و ظلمه هستند پس سعي و کوشش کردند در کشتن اهل بيت پيغمبر صلي الله عليه و آله و برداشتن نسل او به طمع اينکه شايد دست بيابند به منع تولد قائم يا قتل او و خداوند ابا فرمود که امر او براي يکي از ايشان کشف شود (الا ان يتم نوره و لو کره المشرکون).

[3] بحار ج 13 از حضرت مجتبي عليه السلام و حضرت صادق عليه السلام و حضرت رضا عليه السلام ص 173 - 174 - 175 حضرت رضا عليه السلام فرمود، و از علامات او اينکه پير نمي شود تا اجل او برسد.

[4] علامات سر و صورت و اندام يا از توصيفات پيغمبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام و حضرت باقر و صادق عليهما السلام است و يا از کساني که آن حضرت را در کودکي ديده اند مانند سعد بن عبد الله قمي و اسمعيل بن علي نوبختي و يعقوب بن منفوس و ابو هرون و مردي از اهل فارس و يا در بزرگي ديده اند مانند علي بن ابراهيم مهزيار و ابن هشام که به نيابت ابن قولويه به حج رفته و آن حضرت را مشاهده کرده و ابو محمد و دعلجي، بحار ج 13 ص 8 - 9 - 11 - 109 - 110- 112 - 115 - 118 - 119 - 125 - 167.

[5] اين علامت از اميرالمؤمنين عليه السلام است و علامت قبل از حضرت باقر و صادق عليهما السلام ممکن است هر دو يکي باشد تعبير مختلف باشد و ممکن است دو تا باشد، و اين نيز بدان که اکثر اين علامات شبيه به علامات پيغمبر صلي الله عليه و آله است چنانچه از ابن عباس نقل شده که گفت از پيغمبر صلي الله عليه و آله شنيدم که فرمود شبيه ترين مردم است به من در شمائل و در اقوال و در افعال بحار ج 13 ص 197.

[6] آيه اول را حکيمه خواتون نقل کرده، بحار ج 13 ص 4 - 6 دوم از امامين عسکريين عليهما السلام ص 6.