دو نداي ديگر در ماه رمضان در وقت فجر و غروب خورشيد
اين ندا تصريح به حتميت او نشده و منادي نيز معلوم نيست و روزش نيز معلوم نيست و آنچه نزد اين حقير ظاهر است آن است که اين ندا از علامات نيست و در رمضان دوم که بعد از ظهور است خواهد بود هنگام جنگ با سفياني و دجال.
[ صفحه 287]
از امير المومنين عليه السلام فرمود:
«منادي ندا مي کند در ماه رمضان از ناحيه مشرق در وقت فجر:
«يا أهل الهدي اجتمعوا»: اي اهل هدايت جمع شويد!
و منادي ندا مي کند از طرف مغرب بعد از غروب خورشيد (بعد از غروب شفق به سند ديگر): «يا أهل الباطل اجتمعوا»: اي اهل باطل جمع شويد» و فرداي آن روز خورشيد رنگ به رنگ شود، پس زرد شود باز سياه و تيره گردد و روز سوم خداوند بين حق و باطل جدا کند».
در سند ديگر فرمود:
«خداوند جدا کند بين حق و باطل به خروج دابة الارض». [1] .
پس معلوم مي شود که در رمضان دوم است، زيرا که خروج دابة الارض بعد از ظهور است حضرت صادق عليه السلام فرمود:
«دنيا نخواهد رفت تا اينکه منادي از آسمان ندا کند: اي اهل حق جمع شويد، پس همه در يک محل جمع شوند، باز مرتبه ي ديگر ندا کند: اي اهل باطل جمع شويد، پس همه در يک محل جمع شوند».
ابان بن تغلب گفت: «آيا مي توانند اين گروه داخل در آن گروه شوند؟»
فرمود: «نه به خدا قسم و اين گفته خداوند است که فرموده:
(ما کان الله ليذر المومنين علي ما أنتم عليه حتي يميز الخبيث من الطيب) [2] .
چنين نبوده و نيست که خداوند واگذارد مومنين را بر آنچه شما هستيد، تا اينکه خبيث را از طيب جدا کند». [3] .
در حديث ديگر به عجلان فرمود:
«روزها و شبها نخواهد گذشت، تا اينکه منادي ندا کند از آسمان:
«يا أهل الحق اعتزلوا و يا أهل الباطل اعتزلوا»
«اي اهل حق جدا شويد و اي اهل باطل جدا شويد، پس اين جماعت از آن جماعت منعزل و جدا شوند».
[ صفحه 288]
گفت: «بار ديگر مخلوط خواهند شد؟».
فرمود: «کلا، خداوند در قرآن فرموده: (ما کان الله ليذر...)». [4] .
اين دو حديث مانند حديث امير المومنين عليه السلام است، ولي تصريح ندارد به اينکه در ماه رمضان است.
از جمله نداها، ندائي است که به نام امير المومنين عليه السلام و معرفي او به حسب و نسب در هنگام ظهور صورت و بدن خواهد بود و ذکر آن در آيات سماوي ديگر بعد از نداهاي آسماني خواهد شد.
پاورقي
[1] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام:59:5 ح 1481، مختصر بصائر الدرجات: ص 201 -200، بحار: 84:53 ب 29 ح 86.
[2] آل عمران: 179.
[3] غيبت نعماني: ص 219، بحار: 365:52 ب 27 ح 145.
[4] الزام الناصب: 2: 113 -112، تفسير نور الثقلين: 414:1 ح 447.