بازگشت

خروج سفياني


از فتنه هاي بزرگ خروج سفياني است و بلاي او از همه شديدتر و اخبار درباره ي او از همه بيشتر و در چند خبر او را از علائم حتميه شمرده، هم به معني حتمي الوقوع و هم حتمي العلامة و پيش گذشت که خروج او و يماني و خراساني در يک روز و يک ماه و يک سال خواهد بود.

وصف و تفصيل او در اخبار بسيار است ولي از باب اختصار و احتراز تکرار



[ صفحه 271]



ملخص مضمون همه را نقل مي کنم، آن چه ذکر مي شود از امير المومنين عليه السلام و حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السلام است.

خروج او در ماه رجب بعد از خسف قريه اي از قراء دمشق و بعد از اختلاف دو رايت در شام که پيش گذشت خواهد بود، محل خروجش وادي يابس است از اراضي شام، يا به اعتبار خشکي آن زمين از گياه او را يابس گويند و يا به اعتبار اينکه قبلا دريا بوده و خشک شده.

نام او عثمان پدرش عنبسة يا عيينة از اولاد عتبة بن ابي سفيان زاده ي هند جگر خوار خبيث ترين مردم است، هرگز عبادت خدا نکرده و مکه و مدينه را نديده، خبائث او به حدي است که مادر بچه ي خود را زنده به گور مي کند از ترس اينکه مبادا امر او را فاش کند، در هنگام خروجش صليب طلا در گردن خواهد داشت (بشربن غالب گفت: از بلاد روم خواهد آمد به زي نصرانيت، در گردنش صليب خواهد بود).

(معلوم مي شود پشتيبانش روم است) او مردي است سفيد مائل به سرخي، چهار شانه، مهيب صورت، بزرگ جمجمه، در صورت او اثر آبله ظاهر است، چون او را ببني گمان مي کني که اعور است (يعني يک چشم او چنان تنگ و ريز يا نابينا است که چون او را ببيني ابتداء گمان مي کني يک چشم است).

تمام دوران او از ابتداء خروجش تا هنگام کشته شدنش 15 ماه خواهد بود. در اول خروجش حمله به شام کند و با رايت اموي و حسني و قيسي بجنگد تا اينکه شام را صاف کند و مرکز خود قرار دهد و اين در مدت سه ماه خواهد بود، پس تسلط او بر شام يک سال خواهد بود، پس سه ماه از آن را به اطراف بپردازد تا آنکه پنج ولايت را متصرف شود، دمشق و حمص و فلسطين و اردن و قنسرين و پس از آن نه ماه ديگر مالک خواهد بود. - به اين تفصيل رفع اختلاف از اخبار مي شود که در بعضي مدت ملک او را بعد از پنج ولايت نه ماه و بعضي حمل يک شتر ياد کرده است -.



[ صفحه 272]



اهل شام مطيع و منقاد او شوند و با او خروج کنند، به جزء طائفه اي که بر حق مقيم گشته اند، خداوند آنان را نگه مي دارد از خروج با وي مگر عده اي که با وي به ظاهر خارج شوند نه به قصد متابعت و چون به حضرت مهدي عليه السلام رسند از لشکر او خارج و به لشکر آن حضرت ملحق شوند.

تا يکي دو ماه آسيب او به اهل حق نمي رسد، گرفتار جنگهاي داخلي و جنگ با احزاب است، اما پس از آن هيچ همتي ندارد به جز مبارزه با اهل دين و معاندت او از همه بيشتر با آل محمد صلي الله عليه و اله و سلم و شيعه است، پس چون پنج ولايت را متصرف شود و داخله ي خود را امن کند دو لشکر جرار با رايتهاي سرخ و به روايتي سبز تنظيم کند. يکي براي گرفتن عراق و ديگر براي حجاز، اما لشکري که به عراق مي فرستد صد و سي هزار است، چون به قرقيسا عبور کنند در آنجا جنگ بپا باشد.

پس با بني العباس و ترک و روم و مغربي بجنگند و بر همه فائق شوند تا اينکه صد هزار از جباران را بکشند، پس آن لشکر بيايند و در روحاء و فاروق که موضعي است در دو راهي حجاز و عراق اردو زنند و از آنجا لشکري، هفتاد هزار يا شصت هزار براي بغداد و کوفه حرکت دهند، پس از ناحيه ي هجر متوجه عراق شوند و به هر قريه و آبادي که رسند دست به قتل و غارت زنند تا به بصره آيند، بزرگان آن را بکشند و حريمشان را اسير کنند پس رو به بغداد آورند، اما اهل او به شدت با ايشان مبارزه کنند و عاقبت آنان را برگردانند (حذيفه گفت: بيش از سه هزار نفر بکشند و بيش از صد زن را فضيحت کنند و سيصد پهلوان بزرگ را از بني العباس بکشند).

سپس رو به کوفه آورند و در نخيله موضع قبر هود فرود آيند و در روز زينت (يعني روز عيد) بر اهل کوفه هجوم کنند. پس از اهل کوفه مي کشند و به دار مي زنند و اسير مي کنند، پس مردي از موالي اهل کوفه با عده ي ضعيفي بر ايشان خروج مي کند، لشکر سفياني او را با يارانش بين حيره و کوفه مي کشند. پس رحل خود را در رحبه ي



[ صفحه 273]



کوفه مي افکنند و منادي ندا مي کند هر کس سر يک شيعه علي بياورد هزار درهم براي او است، پس همسايه بر همسايه خود سعايت مي کند و مي گويد اين از ايشان است، پس گردن او را مي زنند و هزار درهم مي گيرد.

در آن روز مردي که صاحب برقع باشد (چفيه) از اولاد زنا است در ميان شيعيان با ايشان مراوده دارد و همه را مي شناسد و شيعيان به حقيقت او آگاه نيستند او يک يک را معرفي خواهد کرد، امارت و حکومت در عراق در آن زمان در اولاد زنا باشد و امير ايشان جبار عنيدي خواهد بود که او را (از شيطنت و طراري) کاهن ساحر گويند، با پنج هزار از کهنه ي خود (شياطين) از بغداد براي دفع و معارضه ايشان حرکت کند، تا اينکه بر جسر کوفه هفتاد هزار کشته شوند، به حدي که مردم سه روز از آب فرات خودداري کنند از بسياري خون و گند و تعفن اجسام که در شط ريخته شود.

پس هفتاد هزار باکره از کوفه اسير کنند اما از آنها کشف قناع نکنند و دستي به آنها نزنند و همه آنها را در غري يعني نجف جمع کنند، اما طولي نکشد بلکه آن روز شام نشود که سواران يماني و خراساني از دو طرف مانند دو اسب مسابقه برسند و اسيران را بازستانند (حذيفه گفت: پس ايشان را تعقيب کنند و همه را بکشند که يک نفر براي خبرگزاري از دست ايشان نگريزد).

و اما لشکري که به سوي مکه و مدينه فرستد، دوازده هزار از سواران متوجه مکه شوند، امير ايشان مردي است از بني اميه که او را خزيمة گويند، چشم چپ او مطموس است (خشکيده و چسبيده به هم يا کور و نابيناست) بر چشم او طفره ي غليظي است (يک پلک او به بالا جسته يا تخم چشمش بيرون جسته) مردان را مثله مي کند، گوش و بيني و دست مي برد، رايت او به هر جا حمله کند بر نمي گردد، مي آيد تا وارد مدينه شود (حذيفه گفت: سه روز و سه شب غارت کنند) در خانه اي که او را خانه ابوالحسن اموي گويند، اميرشان نازل شود، پس عده اي از زنان و مردان (آل



[ صفحه 274]



محمد) را در آن خانه حبس کند.

(در «ملاحم و فتن»: شمشير را در قريش مي گذارد و از ايشان مي کشد و دو خواهر و برادر را که نامشان علي و فاطمه است مي کشد و بر در مسجد به دار مي زند) قبل از ورود ايشان مهدي عليه السلام و وزيرش منصور در مدينه باشند و چون لشکر ايشان وارد مدينه شود، آن حضرت با وزيرش به سمت مکه فرار کنند، پس آن لشکر به عقب ايشان به سوي مکه متوجه شوند، چون به بيابان سفيد که او را بيداء گويند برسند، همه لشکر يک مرتبه خسف شوند، نماند از ايشان مگر دو برادر يا سه نفر براي خبرگزاري که صورتهاشان به پشت برمي گردد، پس يکي به مکه آيد و به امام عليه السلام خبر دهد در حاليکه صورت او برگشته باشد. بقيه ي شرح در کيفيت ظهور.

حدود تعدي و تجاوز سفياني بعد از شامات، عراق است و از حجاز خصوص مدينه و چون بيشتر هم او کشتن شيعه است، لهذا فرمودند: در وقت خروج او در مدينه در عراق نمانيد، فقط مردان از او رو پنهان کنند و يا از شط فرات عبور کنند، حتي در سواد کوفه و قراء آن نباشند و اما زنان پس بر ايشان باکي نيست، اگر چه نبودنشان بهتر و از اسارت مختصر هم محفوظند و اما مکه محل اجتماع است، در آنجا ياسي نيست و از موضع ديگر ايمن تر است. [1] .

و اما جنگ حضرت صاحب يا سفياني و کشتن آن حضرت، او را در کيفيت ظهور خواهد آمد.


پاورقي

[1] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 481:1 ح 5-321: 355 ح 7191، (از حضرت رسول الله (صلي الله عليه و اله و سلم). منتخب الاثر: ص 565 ف 6 ب 6 ح 11، عقد الدرر: ص 79-77- ص 82، (از حذيفه). معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 88:3 ح 633- ص 89 ح 635- ص 91 ح 638-ص 92 ح 639- ج 224:5 ح 1645- ص 255 ح 1680- ص 355- ص 357 احاديث 1794 -1793 -1791، غيبت طوسي: ص 461 ف 7 ح 476، غيبت نعماني: ص 206، مختصر بصائر الدرجات: ص 200-199، الزام الناصب: 198:2 - ص 199- ص 206 (خطبة البيان)، عقد الدرر: ص 90 ب 4 ف 2 ش [45 و]، التشريف بالمنن: ص 125 ب 108 ح 125، منتخب الاثر: ص 563 ف 6 ب 6 ح 2- ص 567 ف 6 ب 6 ح 22، بحار: 253:52 ب 25 ح 53 -144: 82 ب 29 ح 86، (از حضرت امير المومنين عليه السلام).

معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 271:3 ح 800- ص 274 ح 805، غيبت طوسي: ص 445 ف 7 ح 441- ص 462 ف 7 ح 477- ح 478، غيبت نعماني: ص 203،

عقد الدرر: ص 86 ب 4 ف 2 ش [43 و] - ص 89 ب 4 ف 2 ش [44 ظ]، بحار: 216:52 ب 25 ح 74- ص 238 ب 25 ح 105، (از امام باقر عليه السلام).

معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 462:3 ح 1023-ص 463 ح 1024- ص 466 ح 1029- ص 469 ح 1033- ص 481 ح 1048، غيبت طوسي: ص 449 ف 7 ح 452- ص 450 ف 7 ح 453، غيبت نعماني: ص 202- ص 205، منتخب الاثر: ص 565 ف 6 ب 6 ح 15- ح 16، بحار: 215:52 ب 25 ح 71- ح 72- ص 252 ب 25 ح 141- ص 272 ب 25 ح 166، (از امام صادق عليه السلام).