بازگشت

سخني پيرامون کتاب و توصيه به چند امر


1- مدت تقريبا يکسال رنج برده شده تا اين کتاب به اين صورت که مشاهده مي کنيد درآمده با اينکه مدارک موجود و قبلا مطالعه شده بلکه بسياري از آنها مکرر مراجعه گرديده و به خصوصيات همه آشنا و با اطلاع، و با اين وصف مي بايستي که حداکثر در يک ماه يک چنين کتاب را تاليف کرده باشم، ولي علت درازي مدت اين شد که بنايم بر صرف الجمع و صرف تبويب مانند ديگران نبود تا به سرعت انجام گيرد.

بلکه بنابر استفاده مطالعه کننده و فهميدن مقصود از هر حديث و پي بردن به خصوصيات هر مطلب و به دست آوردن مطالب به سهولت و شناختن وقت و زمان هر يک بود، لا جرم محتاج به دقت زياد و تحقيق بيش در شرح هر مطلب و در تعيين وقت آن با رعايت حسن ترتيب و لطف تبويب و ملاحت تلخيص گرديد.

مطالعه کنندگاني که انس ذهن به کتب ديگر که در اين موضوع نوشته شده دارند خواهند دانست که چه دقت عجيب و چه ابتکار بديعي به کار برده شده.

2- حتي المقدور جديت در سادگي عبارات شده تا در خور فهم همه کس و مورد استفاده عموم قرار گيرند، ولي اين را هم نبايد فراموش کرد که کتاب را نبايد تنها اختصاص داد به طبقه ي دون مايه و کم سواد به خصوص کتابي که مشتمل بر مطالب علمي و نکات دقيق عقلي يا ذوقي است.



[ صفحه 24]



زيرا که نويسنده هر چه بخواهد آنها را تنزل دهد باز هم براي کساني که آشنا به آنها نيستند خالي از ابهام نخواهد بود، پس در سادگي کتاب و رعايت استفاده ي عمومي همان بس که در مطالبي که جنبه ي عمومي دارد رعايت آن شود.

لهذا متمني است که با سوادان ضعيف، هر کجاي کتاب را که نفهميدند عيب نکنند و به اهلش مراجعه کنند تا براي ايشان تشريح کنند.

اگر چه با سبک و روشي که امروز مشاهده مي شود در نوشتن مجله ها و مقاله ها و اعلاميه ها که پر است از عبارت پردازي و استعمال الفاظ و لغات غير مانوسه و ابهام جملات در رسانيدن مقصود با اينکه در اينها بيش از هر چيز فهم عموم را منظور مي کنند و مع ذلک مورد اعتراض واقع نمي شوند و تا حدي هم قابل استفاده همه است، بسيار دور مي نمايد که کسي بيش از آنچه رعايت سادگي شده توقع نمايد يا بر اسلوب اين کتاب در سادگي و رواني عيب گيري کند.

3- اين کتاب را در حکم مجله و روزنامه و اعلاميه و مقاله قرار ندهيد، به اين معني که به مطالعه ي يک بار اکتفا نکنيد، بلکه مکرر در مکرر مطالعه کنيد تا هم مطالبش را ضبط کنيد و هم به خصوصياتش کاملا آشنا شويد، تا در مواقع لزوم و حاجت زودتر مقصود را پيدا کنيد و هم از احاديث عبرت آميزش در اثر تکرر عبرت بگيريد و هم بر رد شبهه ها و شبهه کنندگان کاملا قدرت پيدا کنيد.

4- اين کتاب ملخصي است از کتاب ديگر اين حقير به نام (ارشاد الطالب الي الحجة الغائب) آن کتاب مبسوط تر از اين و در هر حديث اشاره به مدرک و شماره ي صفحه شده ولي به دو نظر او را آماده براي طبع نکردم، بکله او را تلخيص کرده و ملخص آن را به طبع رسانيدم:

يکي: از نظر اقتصادي هم براي خود اين حقير و هم براي خريدار، زيرا که هر چه کتاب ضخيم تر باشد مصارف طبعش بيشتر و قهرا براي خريدار هم گران تر خواهد



[ صفحه 25]



بود و در نتيجه مستلزم محروميت بسياري است.

دوم: از جهت اين که بيشتر نظر به اشخاصي است که اهل علم و مطالعه کتب نيستند و هر چه ملخص و مختصرتر باشد بهتر در خور حوصله ي آنان هست و بيشتر رغبت به مطالعه ي آن مي کنند و به همين دو نظر در هر حديث ذکر کتاب و شماره ي صفحه نشد، زيرا که مستلزم تکرار بسيار و قطوري کتاب است.

به علاوه ذکر مدرک و صفحه نه براي عموم مورد لزوم است، زيرا که غالبا اهل نظر و مراجعه نيستند و بر فرض که بعضي هم استعداد مراجعه داشته باشند در پي آن نيستند و چندان هم بدان نمي کوشند، و نه براي خواص چندان مورد حاجت است مگر در بعض اوقات لهذا چندان فائده ي مهمي در تکثير سواد نيست و هر کس طالب مدرک باشد يا باين حقير مراجعه کند و يا به بحار الانوار و چند کتابي که بالخصوص نام برده شده.

5- در تاليف اين کتاب به کتب بسياري مراجعه شده چنانکه ذکر خواهد شد، ولي آنچه از آنها در جلد سيزدهم بحار ذکر شده به همان اقتصار شده يعني اسم کتاب برده نشده تا حواله به همان بحار باشد و آنچه در بحار ذکر نشده نام کتاب برده شد و اين چند موضعي بيش نيست.

6- اگر چه به کتب اهل سنت نيز مراجعه شده ولي آنچه در اين کتاب نقل شده همه روايات شيعه است و از کتب عامه نقل نشده مگر اندکي، آن هم از جهت موافقت با روايات شيعه، زيرا که اعتمادي به روايات عامه نيست مگر اينکه از باب احتجاج نقل شود، آن هم که در اين کتاب منظور نيست.

چه اينکه منظور در اين کتاب رهنمائي معتقدين و منتظرين است نه اثبات و احتجاج بر مخالفين و منکرين، و آن خود بابي است مبسوط و محتاج به کتابي است مستقل.



[ صفحه 26]



غرض از وضع اين کتاب آن است که براي اهل ايمان دفترچه اي باشد که در خصوص مشخصات و علامات و وقايع و تکاليف بدان مراجعه کنند و به خصوصيت هر يک به فوري مستحضر شوند، اگر چه ضمنا مشتمل بر اثبات و احتجاج و رد شبهات نيز هست.

اهل سنت اگر چه در اصل موضوع مهدي عليه السلام و ظهور او موافق هستند و به نحو تواتر اخباري نقل کرده اند [1] اما در خصوصيات وي اخبارشان پر است از ضد و نقيض، و به نظر اين حقير اکثر آنها موضوع است و در وضع آنها خالي از غرض راني نيست، چنانکه در فصل ماموريت آن حضرت به شمشير اشاره به جهات غرض راني آنها نموده ام، لهذا اعتمادي به روايات ايشان به خصوص در باب علامات و سيره ي آن حضرت نيست.

پس فائده اي در نقل آنها جز تکثير سواد نيست و براي محض اطلاع بر کيفيت ظهور يا علامات و غيره اخبار شيعه کافي و وافيست و از جهت حجت و اعتماد براي خصوص شيعه مافوق آن نيست.


پاورقي

[1] ر. ک. «الامام المهدي عند اهل السنة» تاليف مهدي فقيه ايماني، «عقد الدرر» تاليف يوسف بن يحيي مقدسي شافعي و...