بازگشت

اسبابهاي گمراهي و خروج از دين


يکي اختلاف در وجود آن حضرت است.

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

«در قائم شباهتي است به عيسي عليه السلام همچنانکه در او يهود و نصاري عقيده هاي خلاف پيدا کردند، همچنين درباره ي قائم نيز عقيده هاي خلاف پيدا خواهند کرد، پس بعضي منکر او شوند و بعضي گويند متولد نشده و بعضي گويند يازدهم عقيم بوده. و بعضي گويند امامت منحصر به دوازده نيست بلکه به سيزده و بيشتر نيز تجاوز کند و بعضي گويند روح قائم در هيکل غير او نطق کند. [1] .

بعضي روح شخصي او را گويند مانند حلوليه از مدعيان مهدويت و برخي ديگر روح نوعي او را مانند صوفيه چنانکه شاعرشان گفته:



[ صفحه 173]



«خواه از نسل عمر خواه از عليست» (مولوي)

ديگر: فتنه هاي مشتبهه ي گمراه کننده: حضرت باقر عليه السلام فرمود:

«ناچار است از فتنه اي که ساقط شود در وي خواص و صاحبان سر حتي اينکه ساقط شود در وي آن کس که يک مو را دو مو مي کند، تا اينکه باقي نماند مگر ما و شيعيان ما». [2] .

ديگر: دعوت کنندگان و صاحبان رايت و مدعيان ولايت: حضرت صادق عليه السلام فرمود:

«دوازده رايت مشتبه ظاهر خواهد شد که معلوم نخواهد شد کدام از کدام، يعني حق از باطل». [3] .

و امير المومنين عليه السلام فرمود:

«در آن وقت، قائم ما قيام کند و هفتاد نفر را که بر خدا و رسول دروغ مي بندند پيش آورد و بکشد، آنگاه خداوند همه را بر يک امر جمع کند». [4] .

(هر چه طول مدت بيشتر شود داعيان و مدعيان بيشتر گردد بعضي داعيان به مسلک و طريقند و بعضي داعيان به حزبيت و شعبيت).

ديگر اختلافات: اين اختلافات يا ناشي از حزبيت است و يا ناشي از عقائد خاصه و يا از اختلاف نظر و راي و يا از تنازع در رياست و دنيا.

امير المومنين عليه السلام به مالک بن ضمره فرمود:

«چگونه خواهي بود وقتي که شيعه مختلف شوند و به هم درافتند؟ سپس انگشتان را درهم آميخت و چنگها را در هم زد (يعني اين طور درافتند).

مالک بن ضمره عرض کرد:

هيچ خبري در آن وقت نيست.

فرمود:



[ صفحه 174]



همه ي خير در آن وقت است در آن، وقت قائم ما قيام کند». [5] .

و نيز آن حضرت عليه السلام در حديث ديگر فرمود:

«وا اسفا از افعال شيعيان ما بعد از قرب مودتشان امروز، چگونه بعد از من بعضي، بعضي را ذليل خواهند کرد و بعضي، بعضي را خواهند کشت». [6] .

و نيز آن حضرت عليه السلام فرمود:

«نخواهيد ديد آنچه را دوست مي داريد تا اينکه بعضي از شما آب دهن بر روي بعضي ديگر اندازد و بعضي از شما بعض ديگر را کذاب بنامد». [7] .

و از بنت الحسن عليه السلام و در نسخه اي از حضرت مجتبي عليه السلام فرمود:

«نخواهد بود اين امر که انتظار او را مي کشيد تا آنگاه که بعضي از بعضي تبري کند و بيزاري بجويد و بعضي آب دهن بر روي بعضي افکند و بعضي، بعضي را لعن کند و بعضي، بعضي را دروغگو بنامد و بعضي بر بعضي شهادت به کفر دهد.

راوي گفت: پس خيري در آن زمان نيست.

فرمود:

هر خير باشد در آن زمان است که قائم قيام کند و همه ي اينها را بردارد». [8] .

ديگر: بلاها و شکنجه ها است: در حديث لوح فاطمه که جابر به حضرت صادق عليه السلام ارائه داد چنين است:

«زود باشد که اولياء او (يعني دوازدهم) در عهد او ذليل شوند و سرهاي ايشان را مانند سرهاي ترک و ديلم به هديه ببرند، پس ايشان را بکشند و بسوزانند و همواره خائف و ترسان و لرزان باشند، زمين از خون ايشان رنگين شود، آه و ناله در زنان ايشان برپا شود، ايشانند اولياء من، به حقيقت به خاطر ايشان هر فتنه ي پوشيده و تار را برمي دارم و زلزله ها را دفع مي سازم و هر سختي و مشقت را دور مي کنم». [9] .

و اما فتنه هاي مالي و دنيائي و تقليد اهل زمانه و فسادها و فجايع هوي و شهوت،



[ صفحه 175]



شرح مبسوط آن در وقايع عمومي گذشت. پس با اين وصف نگهداري دين مشکل است و لذا پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود به ابي ذر:

«نگهداشتن دين مانند نگهداشتن اخگر آتش است در کف دست». [10] .

و حضرت صادق عليه السلام فرمود:

«نگهدارنده ي دين خود مانند کسي باشد که درخت پر خار را به دست خود بتراشد و خارها را زائل کند». [11] .

و لذا حضرت رضا عليه السلام فرمود:

«خلق زيادي و جمع بسياري از اين امر بيرون روند از جهت شک مردم و ضعف يقين و کيم ثبات ايشان به علاوه ي سختي و دشواري ابتلائي که مبتلا مي شوند و نماند مگر اندکي قليل از مخلصين صابرين و ثابتين و آنان که در علم آل محمد صلي الله عليه و اله و سلم رسوخ دارند و آنان که اين احاديث را از ايشان روايت نموده و به مرادشان دانا گشته و اشارات ايشان را در معاني و مقاصدشان فهميده اند، آنان که خداوند بر ايشان نعمت کرده به ثبات و ايشان را گرامي داشته به دين و يقين، الحمد لله رب العالمين». [12] .

(ضمنا معلوم شد خاصيت دانستن و مطالعه ي اين احاديث و وقايع و علامات.)


پاورقي

[1] کمال الدين: 354:2 ب 33 ح 5، بحار: 220:51 ب 13 ح 9، غيبت طوسي: ص 170 ف 1 ح 129، بشارة الاسلام: ص 170 ب 7.

[2] اصول کافي: 418:1 باب المتحيص و الامتحان ح 5:944، بحار: 193:2 ب 26 ح 115:52 -39 ب 21 ح 36، غيبت نعماني: ص 136.

[3] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 429:3 ح 987، کمال الدين: 347:2 ب 33 ح 35، بحار: 147:51 ب 6 ح 18.

[4] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 30:3 ح 584، بحار: 115:52 ب 21 ح 34.

[5] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 30:3 ح 584، بحار: 115:52 ب 21 ح 34.

[6] روضة الکافي: ص 58 ح 22، بحار: 122:51 ب 2 ح 24.

[7] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 30:3 ح 584، بحار: 115:52 ب 21 ح 34.

[8] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 170:3 ح 695، اصول کافي: 601:1 ح 3:1383، الزام الناصب: 135:2، غيبت طوسي: ص 437 ف 7 ح 429، عقد الدرر: ص 63 ب 4 ف 1، بحار: 211:52 ب 25 ح 58.

[9] کمال الدين: 310:1 ب 28 ح 1، غيبت طوسي: ص 146 ف 1 ح 108، فرائد السمطين: 138:2 ب 32 ح 432، اختصاص: ص 212، اعلام الوري: 177:2، عيون اخبار الرضا عليه السلام: 44:1 ب 6 ح 2، مناقب ابن شهر آشوب: 297:1.

[10] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 307:1 ح 200، الزام الناصب، 150:2، عمدة عيوم صحاح الاخبار: 500:2 ح 839، جامع الاخبار: ص 356 ح 5:996، مکارم الاخلاق: ص 450 از سفارشات پيامبر صلي الله عليه و آله به ابن مسعود.

[11] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام:359:3 ح 907، اصول کافي: 376:1 ح 1:883، بحار: 135:52 ب 22 ح 39، غيبت طوسي: ص 455 ف 7 ح 465، کمال الدين: 346:2 ب 33 ح 34.

[12] غيبت نعماني: ص 124، بحار: 157:51 ب 9 ح 3 (از امام جواد عليه السلام).