بازگشت

آثار و نتايج اعمال و خصلتهاي گذشته و کلياتي در اين باب


چند حديث که بر وجه کلي اشاره دارد بر آثار آن فسادها ذکر مي شود:

حديث اول: پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم در حديث حجةالوداع فرمود:

«تا اينکه ديده نشود مگر سلطان جور کننده يا غني و مالدار بخيل و يا عالم دنيا و مال خواه و يا فقير دروغگو و يا پير فاجر و يا کودک بي حيا و زن سبک شوخ و شنگ».

باز در همان حديث فرمود:

«در آن موقع لعنت بر شما نازل شود و صولت و جنگ شما در ما بين خودتان دائر شود و دين در ما بين شما جز لفظي نماند بر زبانهاي شما، پس هر گاه اين خصلتها در شما ظاهر شد متوقع باشيد باد سرخ يا مسخ يا سنگ باران را».

باز در همان حديث فرمود:

«در آن موقع لعنت بر شما نازل شود و صولت و جنگ شما در ما بين خودتان دائر شود و دين در ما بين شما جز لفظي نماند بر زبانهاي شما، پس هر گاه اين خصلتها در شما ظاهر شد متوقع باشيد باد سرخ يا مسخ يا سنگ باران را».

باز در آخر همان حديث فرمود:

«هيچ روزي بر ايشان نمي گذرد مگر اينکه خداوند ايشان را ندا مي کند: آيا به من و مهلت من مغرور شده ايد يا بر من جرات پيدا کرده ايد؟ آيا گمان کرده ايد که شما را عبث آفريده ام و شما به سوي ما برگشت نخواهيد کرد؟ قسم به عزت و جلال خود اگر نبودند کساني که مرا به اخلاص بندگي مي کنند، يک چشم بر هم زدن مهلت نمي دادم کسي را که معصيت من مي کند و اگر نبود ورع با ورعهاي از بندگان من، از آسمان قطره اي نازل نمي کردم و از زمين يک برگ سبز نمي رويانيدم».

بعد از آن فرمود:

«و اعجاز از مردمي که مالهاي ايشان، ايشان را از خدا باز داشته! آمال ايشان دراز و اعمال ايشان کوتاه و با اين وصف ايشان طمع مجاورت مولاي خود را هم دارند، نخواهند به اين اميد رسيد مگر به عمل و عمل تمام نمي شود مگر به عقل». [1] .

حديث دوم: پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم به ابن مسعود بعد از شرح اعمال مردم آخر الزمان فرمود:

«پس هر کس از اعقاب شما آن زمان را درک کند سلام بر آن مردم در مجامعشان



[ صفحه 162]



نکند، جنازه ي ايشان را تشييع نکند، مريضشان را عيادت نکند، ايشان به سنت من تظاهر مي کنند و آنچه شما دعوي مي کنيد دعوي مي کنند، اما در افعال با شما مخالفت مي کنند، پس بر غير ملت شما مي ميرند، آنان از من نيستند و من از آنان نيستم، پس نترسيد از احدي غير خدا».

تا اينکه فرمود:

«آنان ادعا مي کنند که بر دين من و سنت من و طريقه ي من و شريعت من هستند، آنان از من بري ء و من از آنان بري ء هستم، اي پسر مسعود! مجالست مکنيد با ايشان در ملاء [عام]، و خريد و فروش مکنيد با ايشان در بازارها و راهنمائي مکنيد ايشان را به راهي و آب به ايشان مدهيد». [2] .

(اين جمله را براي علماء و فقهاي خيانت کار و اتباع ايشان فرمود).

حديث سوم: پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود:

«رستگار نخواهند شد آن جماعتي که امر خود را به دست زن بسپارند».

و فرمود:

«تا وقتي که امراي شما خوبان شما باشند و اغنياي شما با گذشت و سخاوتمندان شما باشند و امر شما به مشورت در ما بين شما باشد، پس روي زمين بهتر است براي شما از شکم زمين و هر گاه امراي شما اشرار باشند و اغنياء شما بخيلان شما باشند و امور شما به دست زنان شما باشد، پس شکم زمين بهتر است براي شما از پشت زمين». [3] .

حديث چهارم: پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود:

«هر گاه خداوند غضب کند بر امتي و عذاب بر ايشان نازل نکند، به جاي آن نرخهاي ايشان گران شود و عمرهاشان کوتاه گردد و تجارتشان ربح نکند و ميوه هاشان نيکو نباشد و نهرهاشان کم آب باشد و باران از ايشان حبس شود و اشرار ايشان بر ايشان مسلط شوند». [4] .



[ صفحه 163]



حديث پنجم: فرمود:

«هر گاه بعد از من زنا بسيار شو مرگ ناگهاني زياد شود، و هر گاه کم عياري و کم فروشي باب شود خداوند ايشان را به سالهاي خشک و قحط مبتلا سازد، و هر گاه زکات را منع کنند زمين هم برکات خود را از زراعت و ميوه و معادن منع کند، و هر گاه در حکم جور کنند تعون بر ظلم و دشمني خواهد شد، و هر گاه عهد و پيمان را نقض کنند خداوند دشمن ايشان را بر ايشان مسلط سازد و هرگاه قطع رحمها کنند اموال به دست اشرار افتد، و هر گاه امر به معروف و نهي از منکر نکنند و پيروي اخيار از اهل بيت من نکنند مسلط خواهد کرد خداوند بر ايشان اشرار ايشان را، پس در آن هنگام دعا کنند خوبان ايشان و دعاهايشان مستجاب نگردد». [5] .

حديث ششم: از امير المومنين عليه السلام پس از آنکه ذکر فجايع فرمود؛ سپس فرمود: پس به تحقيق که مردم دو نوعند: يکي نيکوکار پرهيزکار و ديگر شقي بدکردار و خانه دو خانه است سوم ندارد (بهشت و جهنم) و کتاب يکي است که فرونگذارده نه کوچک و نه بزرگ مگر اينکه ضبط کرده آن را، آگاه باشيد که حب دنيا راس هر خطيئه و گناه است و باب هر بليه و مجمع هر فتنه و داعي هر شک و ريب است.»

حديث هفتم: جمله اي از خطبة البيان از امير المومنين عليه السلام بعد از شرح بسياري از فجايع فرمودند:

«اي واي از قلت معرفت شما و ذلت فقير شما و تکبر اغنياء شما و کمي وقار شما (انا لله و انا اليه راجعون) [6] مصائب بر ايشان نازل مي شود اما بزرگ نمي شمارند بلاها را، شيطان با بدنهاي ايشان مخالطه کرده و در بدنهاي ايشان جا گرفته و در خون ايشان داخل شده و به دروغ گفتن و افتراء و تهمت، وسوسه مي کند و بر ايشان تلقين مي کند تا اينکه فتنه ها همه ي شهرها را فراگيرد و مومن مسکين دوست ما بگويد: من از



[ صفحه 164]



مستضعفين هستم». [7] .

حديث هشتم: حضرت رسول صلي الله عليه و اله و سلم فرمود:

«بعد از خود سه چيز را بر امتم مي ترسم، گمراهي بعد از معرفت و فتنه هاي گمراه کننده و شهوت شکم و فرج». [8] .

حديث نهم: امير المومنين عليه السلام فرمود:

«قوام دين (دنيا خ ل) به چهار چيز است: عالم ناطق که علم خود را استعمال کند، (هم خود عمل کند و هم به مردم بگويد)، مالداري که زياد مال خود را بر اهل دين خدا بخل نکند، فقيري که آخرت خود را به دنيا نفروشد، جاهلي که از طلب علم استنکاف نکند، پس هر گاه عالم کتمان علم خود کند و غني به مال خود بخل بورزد و فقير آخرت خود را به دنيا بفروشد و جاهل از طلب علم تکبر نکند، دنيا به حالت قهقري برگردد (يعني به پشت که دوره ي جاهليت است) پس در آن هنگام مغرور نکند شما را مسجدهاي زياد و جسدهاي مردمي که هواهاي ايشان مختلف است».

گفته شد: يا امير المومنين! زندگي در آن زمان چگونه است؟

فرمود:

«در ظاهر با ايشان معاشرت و در باطن با ايشان مخالفت کنيد». [9] .

حديث دهم: از حضرت رسول صلي الله عليه و اله و سلم نقل شده است که فرمود:

«هر گاه پنج چيز شايع شود، پنج چيز در ميان شما جاگزين شود، هر گاه زنا شايع شود زلزله ها ظاهر شود، و هر گاه زکات را ندهند حيوانات بميرند و هر گاه حکام (سلطان خ ل) در قضاوت جور کنند آسمان باران خود را نگهدارد و هر گاه ربا فاش و شايع گردد خسف و فرو رفتن به زمين خواهد بود».

حديث يازدهم: ايضا آن حضرت صلي الله عليه و اله و سلم فرمود:

«هر گاه در امت من ده خصلت ظاهر شود خداوند ايشان را به ده چيز عقوبت کند.



[ صفحه 165]



گفته شد:

يا رسول الله! چيست آن ده خصلت؟

فرمود: هر گاه دعا کم کنند بلا نازل شود، و هر گاه صدقات (قرض و هديه و وقف و مطلق قدمهاي خير و انفاقات خيريه) را ترک کنند مرضها زياد شود و هر گاه زکات را منع کنند چارپايان بميرند، و هر گاه سلطان جور کند منع باران شود، و هر گاه زنا در ايشان بسيار شود مرگ ناگهاني در ايشان زياد شود، و هر گاه ربا زياد شود زلزله ها زياد شود، و هر گاه به خلاف آنچه خدا نازل فرموده حکم کنند دشمن ايشان بر ايشان مسلط شود، و هر گاه نقض عهد و پيمان کنند خداوند ايشان را مبتلا به قتل سازد، و هر گاه کم فروشي کنند خداوند ايشان را به سالهاي خشک و قحط بگيرد».

سپس اين آيه را تلاوت فرمود:

(ظهر الفساد في البر و البحر بما کسبت أيدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون). [10] .

فساد در دريا و خشکي ظاهر شد به سبب آن چه دست مردم کسب کرده تا اينکه بچشاند ايشان را اثر بعضي از آنچه عمل کرده اند، تا شايد برگشت کنند. [11] .

حديث دوازدهم: نيز از آن حضرت صلي الله عليه و اله و سلم است که فرمود:

«از جبرئيل پرسيدم: آيا بعد از من به زمين خواهي آمد؟

گفت:

بلي يا رسول الله بعد از شما ده مرتبه به زمين نازل خواهم شد و ده گوهر از روي زمين خواهم برد.

فرمود: آن گوهرها چيست؟

عرض کرد:

اول دفعه که نازل شوم برکت را خواهم برد، در دفعه دوم رحمت را خواهم برد، در



[ صفحه 166]



دفعه سوم حيا را از چشم زنان خواهم برد، دفعه چهارم حميت و غيرت را از سر مردان خواهم برد، دفعه ي پنجم عدالت را از دل سلاطين خواهم برد، دفعه ششم صداقت و راستي را از دل رفيقان و دوستان خواهم برد، دفعه ي هفتم مروت را از دل اغنياء خواهم برد، دفعه ي هشتم صبر را از فقراء خواهم برد، دفعه نهم حکمت را از دل حکيمان خواهم برد، دفعه دهم ايمان را از دل مومنين خواهم برد». [12] .

(سبب بردن اين امور يا طرح کردن مردم است که چون از خود طرح مي کنند پس جبرئيل آنها را مي برد و يا اعمالي مي کنند، که سبب بردن آنها مي گردد.)

حديث سيزدهم: ايضا آن حضرت صلي الله عليه و اله و سلم فرمود:

«زماني بر مردن بيايد که سالم نماند براي صاحب دين دين او، مگر آن کس که فرار کند به دين خود از قريه اي به قريه اي و از کوهي به کوهي و از سوراخي به سوراخي، مانند روباهي که مي ترسد.

گفتند: يا رسول الله چه وقت خواهد بود اين؟

فرمود: وقتي که به معيشت و زندگي نرسيد و نائل نشويد مگر با معصيت خدا، پس هر گاه آن زمان شود عزوبت (ترک ازدواج) حلال شود.

گفتند: يا رسول الله چگونه باشد اين با اينکه تو ما را امر به تزويج کرده اي؟

فرمود: هر گاه آن زمان شود هلاکت مرد بر دست پدر و مادرش خواهد بود، پس اگر او را پدر و مادر نباشد هلاکت او بر دست زن و بچه ي او خواهد بود، پس اگر او را زن و بچه نباشد بر دست خويشاوندان و همسايگان او خواهد بود.

گفتند: يا رسول الله چگونه چنين شود؟

فرمود: او را ملامت مي کنند به تنگي معيشت، پس خود را به تکلف مي اندازد و دست اندازي مي کند در چيزهائي که فوق حد او است، تا اينکه او را در موارد هلاکت مي افکنند». [13] .

حديث چهاردهم: از حضرت رسول صلي الله عليه و اله و سلم است که فرمود:

«زماني بيايد بر امت من که علماء را نشناسند مگر به جامه ي نيک و قرآن را نشناسند مگر به صداي



[ صفحه 167]



نيک، و عبادت نکنند خدا را مگر در ماه رمضان، پس هر گاه چنين کنند خداوند مسلط کند بر ايشان سلطاني را که نه علم دارد و نه حلم و نه رحم». [14] .

و فرمود: در امت من خسف و قذف (فرورفتن به زمين و سنگ باران شدن) خواهد بود.

گفتنند: يا رسول الله به چه سبب؟.

فرمود: به سبب شرب خمر و اتخاذ زنان آوازه خوان. [15] .

و از جمله ي آثار که مانند وقايع گذشته فهرست وار ذکر مي شود اين است:

فقر و فلاکت بسيار شود. باران در غير وقت ببارد. باران زياد و گياه کم باشد. بارانهاي تند سيل خيز ببارد. باران شديد باشد و ابرهاي خشم کننده به حرکت آيد. مرگ مفاجاة بسيار شود. [16] چارپايان مانند درندگان، بعضي، بعضي را فريسه ي خود کنند. [17] کفار بر پنج نهر مسلط شوند: سيحون، جيحون، فرات، نيل، دجله. [18] .

کافر خوشحال باشد از اينکه مومن را در بلا و بيچارگي ببيند و از اينکه فساد را در روي زمين مشاهده مي کند. [19] .

امتهاي مخالفه، يکديگر را بخوانند و با يکديگر اتحاد کنند و بر مسلمين حمله کنند، مانند حمله و هجوم آوردن جمعي از خورندگان بر يک کاسه.



[ صفحه 168]




پاورقي

[1] بحار: 263:52 ب 25 ج 148، الزام الناصب: 137:2، جامع الاخبار: ص 396-395 ف 102 ح 1:1100.

[2] مکارم الاخلاق: ص 449، الزام الناصب: 150:2.

[3] تحف العقول: ص 38 ح 13-5، بحار: 141:74 ب 7 ح 1.

[4] امالي صدوق: ص 678 مجلس 85 ح 25:923، تحف العقول: ص 55 ح 128، بحار 127:23 ح 56.

[5] علل الشرائع: ص 584 ب 385 ح 26، امالي صدوق: ص 385 مجلس 51 ح 2:493، تحف العقول: ص 56 ح 129، بحار: 369:70 ب 138 ح 3-ح 5 و 327:88 ب 1 ح 15:93 -11 ب 1 ح 32 و 46:97 ب 5 ح 3- ص 72 ب 1 ح 5 و 107:100 ب 2 ح 6.

[6] بقره: 156.

[7] الزام الناصب: 192:2.

[8] امالي مفيد: ص 111 مجلس 13 ح 1، بحار: 368:10 ب 20 ح 451- 22:15 ب 14 ح 7.

[9] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 30:3 ح 585، خصال: 216:1 ح 5 ب قوام الدين باربعة، بحار: 179:1 ب 1 ح 2-61 : 67 ب 13 ح 9.

[10] روم: 41.

[11] جامع الاخبار: ص 509 ف 141 ح 31:420.

[12] الاثني عشريه في المواعظ العدديه: ص 330 ف 3 ب 10.

[13] اربعين شيخ بهائي: ص 266 ذيل ح 18، منتخب الاثر: ص 542 ف 6 ب 2 ح 20.

[14] جامع الاخبار: ص 356 ف 89 ح 7:998، بحار: 454:22 ب 14 ح 11.

[15] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 1: 229-228 ح 542-ح 543.

[16] الزام الناصب: 125:2.

[17] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 413:3 ح 966، روضة الکافي: ص 38، ح 7، الزام الناصب 144:2.

[18] الزام الناصب: 125:2.

[19] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 412:3 ح 966، روضه الکافي: ص 37 ح 7، بشارة الاسلام: ص 155 ب 7.