بازگشت

وجود سرداب در بابل


«ابن خلدون»، وجود سرداب در بابل را ذکر کرده و گفته است: شيعيان گمان مي کنند امام دوازدهم آنان محمد بن حسن عسگري - عليه السلام - است و لقب او را «مهدي» مي نامند که داخل سرداب خانه شان در شهر «حله» است، وارد شده و هنگامي که با مادرش بوده، غايب شده است. و او در آخر الزمان ظهور مي کند و زمين را از عدل و داد پر مي نمايد. شيعيان اشاره مي کنند



[ صفحه 127]



به حديثي که ترمذي درباره «مهدي» در کتابش آورده است. و آنان اکنون انتظارش را مي کشند و لذا او را «امام منتظر» مي نامند و هر شب بعد از نماز مغرب، جلو درب اين سرداب مي ايستند و مرکبي برايش حاضر مي کنند و او را به اسم صدا زده و دعوت به ظهور مي کنند و اين کار تا وقتي ستارگان، صفحه آسمان را پر کنند و درهم فرو روند، ادامه مي دهند، سپس پراکنده مي شوند و با اميد ظهور او خود را براي مراسم شب آينده در جلو درب سرداب حله آماده مي کنند!!

کلام «ابن خلدون» پر از دروغ و افترا به شيعه و مملو از حقد و کينه بر اهل بيت - عليهم السلام - و پيروان آنان مي باشد و ما برخي از مغلطه کاريهاي او را در ذيل مي آوريم:

اولا: ابن خلدون بر اساس اين گفتار، وجود حضرت امام منتظر را انکار کرده است در حالي که اخبار و روايات فراواني که از پيغمبر اسلام در رابطه با آن حضرت و ظهورش رسيده به حد يقين و تواتر مي باشد. و دانشمند معروف و استاد محقق «آقاي احمد محمد شاکر»، سستي گفتار ابن خلدون را بيان کرده و توضيح داده است. وي مي گويد:

«ابن خلدون چيزي را دنبال کرده که دانشي درباره اش ندارد و خود را به راهي انداخته که پر زحمت است و او از رجال طي کننده اين راه نيست. و اشتغالات او به امور سياسي دولت و حکومت وقت و در خدمت پادشاهان و حاکمان بودن، او را مغلوب کرده است، اينجاست که تو هم کرده شان حضرت مهدي، يک اعتقاد شيعي است و در کتاب «مقدمه اش» فصل طويلي تحت عنوان «فصل في امر الفاطمي وما يذهب اليه الناس من امره...» را



[ صفحه 128]



مطرح کرده است. [1] .

عقيده شيعيان و ساير مسلمين درباره حضرت امام مهدي - عليه السلام -، جزئي از رسالت اسلام است و هر کس که آن را انکار کند، در حقيقت اسلام را منکر شده است، همچنانکه بعضي از علماي اهل سنت، به آن تصريح کرده اند و در بحثهاي آينده آن را توضيح خواهم داد.

ثانيا: از غلط ها واشتباهات ابن خلدون در اين کلام اين است که مي گويد امام منتظر - عليه السلام - با مادرش در حله وارد سرداب شد و در آن غايب گرديد. اين دروغ از ابن خلدون، آفريننده رسوايي است؛ زيرا:

الف- والده ماجده - حضرت امام مهدي - عليه السلام - دو سال قبل از شهادت امام حسن عسگري - عليه السلام - فوت کرده است، همچنانکه در فصلهاي پيشين کتاب گذشت.

ب- هيچ يک از تاريخ نويسان شيعه و غير شيعه، ذکر نکرده اند که آن حضرت، مهار و گرفتار شد يا آنکه حاکمان عباسي بر او دست يافتند - نه در حله و نه در غير حله - بنابراين، آنچه ابن خلدون از شيعه ذکر کرده است، دروغ و افتراي محض و وارونه جلوه دادن اعتقادات شيعه مي باشد.

ثالثا: از افترائات ابن خلدون بر شيعيان اين است که شيعيان در حله جلو درب سرداب، جمع مي شوند و مرکبي برايش حاضر مي کنند واو را به ظهور و خروج، مي خوانند!!

شيعيان در سرتاسر دنيا حضور دارند، هرگز چنين چيزي را نشنيده



[ صفحه 129]



و نديده اند و از اين گونه دروغها برائت دارند، بلي اين گونه اکاذيب و اباطيل را ابن خلدون - که از هر فضيلت و کرامتي به دور است و در گناهان و معصيت، فرو رفته - جعل کرده و ساخته است.


پاورقي

[1] شرح مسند امام احمد 5 : 197.