بازگشت

گروه اعزامي از قم


گروهي از مردم قم و ايرانيها با مقداري از اموال امانتي و وجوهات شرعي شيعيان قم، به قصد زيارت حضرت امام حسن عسگري و تحويل آنها به آن حضرت، عازم سامرا شدند. اما وقتي که به سامرا رسيدند، با خبر شدند که حضرت امام حسن عسگري - عليه السلام - به شهادت رسيده است، لذا از قائم مقام او جستجو کردند، بعضي از مزدوران جعفر به آنان گفتند که امام بعد از حضرت عسگري - عليه السلام - جعفر مي باشد. و او در همان حال با گروهي از اهل غنا جهت آب و هوا خوري و تفريح، کنار دجله رفته بود، اينجا بود که هيات قمي ها باورشان نشد که جعفر امام باشد؛ زيرا آنان مي دانستند که امام و حجت خدا از هر گناه و معصيتي به دور است. با اين حال، تصميم گرفتند که او را ببينند و از حال او باخبر شوند. از اين رو، وقتي که جعفر به خانه اش برگشت به او سلام کردند و چنين گفتند: «ما گروهي از شيعيان قم هستيم



[ صفحه 121]



و مقداري از اموال براي سرورمان حضرت امام حسن عسگري - عليه السلام -آورده ايم.@.

جعفر اجازه نداد که مطالب آنان تمام شود، لذا با عجله گفت: آن مالها کجاست؟

هيات قمي گفت: نزد ماست.

جعفر گفت: آنها را تحويل من بدهيد.

هيات قمي از جعفر خواست که مقدار مال و اينکه چه کسي آنان را براي امام - عليه السلام - فرستاده بيان کند، همچنانکه سابقا وقتي که خدمت حضرت امام حسن عسگري مي رسيدند، آن حضرت از اين مسايل به آنان خبر مي داد. در اين هنگام، جعفر با به راه انداختن داد و فرياد که شما دروغ مي گوييد، علم غيب مال خداست و برادرم علم غيب نمي دانست، هيات قمي، بيشتر در شگفتي قرار گرفتند و به همديگر نگاه کردند ولي جعفر با عصبانيت و تندي گفت: اموال را تحويل من بدهيد.

قمي ها گفتند ما وکيل مردم قم هستيم و نمي توانيم همين طوري مال امانتي را به شما بدهيم. بلي وقتي مالها را به تو مي دهيم که علامتي داشته باشي، همچنانکه حضرت عسگري - عليه السلام - چنين بودند. بنابراين، اگر تو امام ما مي باشي، اثبات کن تا اموال را به تو تحويل بدهيم و گرنه آنها را به صاحبانش برمي گردانيم.

جعفر، با شنيدن اين جواب، با شتاب نزد خليفه عباسي رفت و ماجراي هيات قمي را به او گزارش نمود و از او جهت گرفتن اموال از ايرانيها کمک خواست. خليفه هم قمي ها را احضار کرد و به آنان گفت: اين مالها را به جعفر تحويل دهيد. هيات قمي گفتند ما اجير و وکيل مردم قم هستيم، به ما سفارش



[ صفحه 122]



کرده اند که اين مالها را بدون علامت و نشانه امامت، به کسي تحويل ندهيم و همين روش در زمان حضرت امام حسن عسگري - عليه السلام - معمول بوده است.

خليفه گفت: علامتي که امام حسن عسگري - عليه السلام - ارائه مي داد چه بود؟

قمي ها گفتند: آن حضرت بدون اينکه ما چيزي بگوييم، اموال را توضيح مي داد و از جزئيات آنها خبر مي داد و ما هم وقتي که مي ديديم کاملا از آنها با خبر است، تحويل آن حضرت مي داديم، اکنون که آن حضرت رحلت کرده چنانچه اين مرد صاحب ولايت است همانند برادر بزرگوارش ا اين اموال خبر بدهد و کم و کيف آنها را توضيح دهد تا به ايشان تحويل دهيم و گرنه به صاحبان آنها برمي گردانيم.

جعفر، با عصبانيت رو کرد به خليفه و چنين گفت: يا اميرالمومنين! اينها دروغ مي گويند و به برادرم افترا مي زنند؛ چونکه اين علم غيب است و برادرم از علم غيب؛ بهره اي نداشت. خليفه به حرفهاي جعفر اعتنايي نکرد بلکه گفت اينها واسطه اند و چيزي بر واسطه نيست. هيات قمي از جعفر رهايي پيدا کردند و از خليفه خواستند تا بيرون شهر، آنان را حمايت کند. خليفه دستور داد آنان با حفاظت شرطه و پليس، از شهر بيرون روند و کسي مزاحم آنان نشود. هيات قمي از شهر خارج شدند که ناگهان جواني خوش صورت را ديدند که نام يک - يک آنان را برد و گفت: اجابت کنيد مولايتان را.

هيات گفتند: آيا تو صاحب ولايت هستي؟ آن جوان گفت: معاذ الله! بلکه من عبد فرمانبر مولايتان هستم؛ بياييد تا خدمت مولايتان برويم. هيات قمي، همراه آن جوان شرکت کردند در حالي که خوشحال و شاد



[ صفحه 123]



بودند. وقتي که به خانه امام - عليه السلام - رسيدند، ديدند که آن حضرت روي تختي جلوس کرده و لباس سبز به تن دارد و همانند قرص ماه مي درخشد، بر آن حضرت سلام کردند و وقتي که آرامش و سکون پيدا کردند، حضرت بر آنان پيشي گرفت و مقدار مال و نام فرستنده هاي اموال و جزئيات ديگر را به آنان اطلاع داد.

هيات قمي، به خاطر اينکه به حجت خدا و امامشان معرفت پيدا کردند، به شکرانه آن، براي خداي متعال به سجده افتادند. سپس برخي از مسايل شرعي را از آن حضرت سوال کردند و آن حضرت به آنان جواب فرمود و در نهايت، همه اموال و وجوهات را تحويل امام - عليه السلام - دادند. آن حضرت به قمي ها دستور داد که از اين تاريخ به بعد، اموال را به سامرا نبرند بلکه در بغداد به وکيل آن حضرت تحويل دهند و توقيعات شريف را هم از او بگيرند و در همين جلسه بود که امام - عليه السلام - مقداري از حنوط و کفن به «ابوعباس محمد بن جعفر قمي حميري» داد به او فرمود:«عظم الله اجرک...؛ خداوند اجر تو را عظيم بدارد».

هيات، بعد از اين تشرف مبارک، از خدمت آن حضرت خداحافظي کرده و راهي ايران و قم شدند و وقتي که در بين راه به عقبه و منطقه همدان رسيدند، ابوعباس مذکور فوت کرد. [1] .


پاورقي

[1] کمال الدين.