بازگشت

جواب امام زمان به سؤالات اسحاق


«اسحاق» پسر يعقوب، نامه اي خدمت حضرت مهدي - عليه السلام - نوشت و در آن تعدادي ازمسايل را - که برايش مشکل بود - سوال نمود ونامه را توسط «محمد بن عثمان» که از ثقات و پاکان بود، خدمت آن حضرت فرستاد. آن حضرت در پاسخ آنان چنين مرقوم فرمودند:



[ صفحه 79]



«اي اسحاق! خدا تو را هدايت کند، ثابت قدم بدارد و حفظ نمايد، اما اينکه از انکار بعضي از فاميل و عموزادگان را نسبت به من سوال کرده بودي، بايد بداني که بين خدا و هيچ کس قرابت و خويشي نيست و کسي که مرا انکار کند، از من نيست و راه او همانند راه پسر نوح پيامبر است. و اما راه پسر عمويم «جعفر» و فرزند او، همان راه برادران يوسف - عليه السلام - است.

- اما فقاع [1] پس آشاميدن آن حرام است و اما «شلماب» [2] اشکالي ندارد. و اما مالهاي شما را تا پاک نکنيد، نمي پذيرم، پس هر کس که مي خواهد بايد آن را به ما برساند و هر کس که نمي خواهد، قطع نمايد. و آنچه را که خداوند به ما داده از آنچه به شما داده، بهتر است.

- اما ظهور فرج، فقط به امر و اراده خداست و تعيين کننده هاي وقت ظهور، دروغگو هستند.

- اما قول کسي که گمان کرده که امام حسين - عليه السلام - کشته نشده است، نوعي کفر و تکذيب و ضلالت و گمراهي است.

- اما حوادثي که براي شما رخ مي دهد، در آنها به راويان حديث ما مراجعه کنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شما مي باشند و من حجت خدايم.

- اما «محمد بن عثمان عمري» که خدا از او و از پدرش راضي باشد، ثقه و مورد اطمينان من است و نوشته او نوشته من مي باشد.

- اما «محمد بن علي بن مهزيار اهوازي» پس به زودي خدا قلبش را اصلاح و شکش را برطرف خواهد کرد.



[ صفحه 80]



- اما اموالي را که براي ما فرستاده بودي پيش ما قبول نيست مگر آن مالي که پاک و پاکيزه است. و ثمن زن غناخوان، حرام است.

- اما «محمد بن شاذان بن نعيم» او مردي از شيعيان ما اهل بيت - عليهم السلا م- است.

- اما «ابوالخطاب محمد بن ابي زينب اجدع»، پس او با اصحابش همگي ملعون هستند تو با کساني که عقايد اين لعنتي ها را دارند، نشست و برخاست نکن. و من و پدرانم از اينان بيزار مي باشيم.

- اما کساني که اموال ما را دارند، چنانچه کسي آن را براي خود حلال بشمرد و بخورد، در حقيقت آتش خورده است.

- اما «خمس» براي شيعيان ما مباح و تا هنگام ظهور، حلال است تا آنکه زاد و ولدشان پاک بوده و آلوده به پليدي نباشد.

- اما مالهايي که به ما رسانده اند و سپس در دين خدا شک نموده اند و حال از دادن آن مالها به ما پشيمانند، پس هر کس بخواهد آنها را پس مي دهيم و ما نيازي به مال کساني که در دين خدا شک دارند، نداريم.

- اما علت غيبت، پس خداوند متعال مي فرمايد:

يا ايها الذين آمنوا لا تسالوا عن اشياء ان تبدلکم تسؤکم. [3] .

«اي ايمان آورده ها! از چيزهايي که چنانچه براي شما آشکار و روشن شود، آزرده مي شويد و بدتان مي آيد، نپرسيد».

هر يک از پدران من در زمان خود بيعت حاکم طاغوتي را به گردن گرفت و من وقتي که ظهور مي کنم، بيعت هيچ طاغوتي را به گردن ندارم. اما انتفاعي



[ صفحه 81]



که مردم در زمان غيبت از من مي برند؛ مانند انتفاع از آفتاب است که ابرها او را از چشمها پنهان داشته اند و من امان مردم روي زمين هستم همانطوري که ستارگان، امان اهل آسمانها هستند، بنابراين، از چيزهايي که ضرورتي ندارد، نپرسيد و خودتان را به زحمت و تکلف نيندازيد و در تعجيل فرج، زياد دعا کنيد؛ زيرا همين، فرج شماست، سلام بر تو اي اسحق بن يعقوب و سلام بر هر کسي که تابع هدايت است!... [4] .

اين نامه، علاوه بر جواب مسايل شرعي، مسايل ديگري به قرار ذيل را هم در بردارد:

اول: بعضي از سادات از پسرعموهاي امام مهدي - عليه السلام - وجود آن حضرت را - با اينکه نشانه ها و ادله زيادي بر وجود آن حضرت بوده است - انکار کرده اند و حضرت مهدي - عليه السلام - در اين نامه، آنان را گمراه و منحرف از حق معرفي کرده است و خداوند متعال آنان را به جهت اين انکار و انحراف، مجازات مي کند.

دوم: ظهور آن حضرت براي گسترش حق و عدالت، نه در اختيار خودش است و نه در اختيار ديگري، بلکه تنها به دست خداي حکيم است، اوست که وقت ظهور ولي خود را مشخص مي کند.

سوم: بعضي از شعبده بازها شايعه کردند که حضرت سيد الشهداء امام حسين - عليه السلام - به شهادت نرسيده و بر قاتلان مجرم آن حضرت، اشتباه شده است بلکه کسي ديگر را که شبيه حضرت حسين - عليه السلام - بوده، کشته اند. حضرت صاحب العصر- عليه السلام - در اين نامه، اين شايعه را به



[ صفحه 82]



شدت محکوم کرده و آن را باطل و دروغ و ضلال، معرفي کرده است.

چهارم: آن حضرت در اين نامه از «محمد بن عثمان عمري» تجليل و تاييد زيادي فرموده تا جايي که نوشته او را نوشته خود تنزيل فرموده است. همچنانکه «محمد بن شاذان» را از شخصيتهاي شيعه معرفي کرده و او را در دين و تقوايش، توثيق نموده است.

پنجم: آن حضرت در اين نامه، شيعيان از نشست و برخاست با دارودسته «ابوخطاب اجدع» گمراه و دروغگو برحذر دانسته؛ زيرا آنان از دين اسلام خارج شده اند و حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کرده اند و رابطه با آنان، گمراهي و جهالت است.

ششم: کسي را که اموال اهل بيت - عليهم السلام - را به باطل مي خورد، بر حذر داشته؛ زيرا غصب اموال آنان است و به زودي آن اموال، آتش سوزاننده مي شوند.

هفتم: آن حضرت، نهي فرموده از اينکه در حکمت و مصلحت غيبت و عدم ظهور آن حضرت، فرو روند و پرس و جوهاي بيهوده نمايند؛ زيرا ظهور آن حضرت به اختيار و به اراده اش نيست و فقط به امر و اراده خداوند است و خداوند به تمام شؤون بندگانش آگاه است.

هشتم: امام - عليه السلام - در اين نامه خود را منبع فيض و رحمت براي مردم در زمان غيبت معرفي کرده است؛ زيرا خداوند متعال به برکت وجود ولي و حجتش، عذاب را از مردم برطرف مي کند و او امان اهل زمين است؛ همچنانکه ستارگان، امان اهل آسمانند.

نهم: آن حضرت، شيعيانش را امر فرموده که براي فرج آن حضرت



[ صفحه 83]



دعا کنند تا حق و عدل را در زمين برقرار نمايد. اينها برخي از محتويات عالي اين نامه بود.


پاورقي

[1] «فقاع»، شرابي است که از آب جو گرفته مي شود.

[2] «شلماب»، شرابي است که مسکر نيست و مصرف آن در عصر حاضر شايع شده است.

[3] مائده : 101.

[4] احتجاج 2 : 281 - 284.