بازگشت

نامه امام زمان به بعضي از شيعيانش


فرزند «ابي غانم قزويني» با بعضي از شيعيان در مورد جانشيني حضرت امام حسن عسگري - عليه السلام - اختلاف کردند تا جايي که قزويني، منکر حضرت امام منتظر - عليه السلام - شد، ولي ديگران اصرار کردند که جانشين آن حضرت موجود است و او حضرت مهدي - عليه السلام - مي باشد. اينان نامه اي خدمت امام منتظر نوشتند و گفتگوي خود را با قزويني توضيح دادند. حضرت امام منتظر - عليه السلام - در جواب آنان اين نامه را نوشتند:

بسم الله الرحمن الرحيم

«خداوند متعال، ما و شما را از فتنه ها سلامت بدارد و ما و شما را يقين



[ صفحه 75]



عنايت کند و همه ما و شما را از عاقبت بد، محافظت فرمايد. شک و ترديد و سرگرداني گروهي از شما در دين و در ولايت امر، به من رسيد، غم و غصه ما براي شماست - نه براي خودمان - و براي شما ناراحت هستيم - نه براي خودمان -؛ زيرا خداوند با ماست، بنابراين، به غير او نيازي نداريم و حق با ماست، بنابراين، از اينکه کسي از ما برگردد، ترسي نداريم و ما از صنع ساخت پروردگارمان هستيم و خلايق و مرتدم، بعد از صنع ما مي باشند. و شما اي مردم! چرا دچار ترديد و در تحير قرار گرفته ايد؟! آيا نشنيده ايد قول خداوند متعال را که مي فرمايد:

(يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم) [1] .

«اي کساني که ايمان آورده ايد! از خدا و پيغمبر و اولوا الامر اطاعت کنيد».

آيا نمي دانيد در اخبار آمده که براي امامان گذشته و باقيمانده، حوادثي پيش آمده و خواهد آمد؟ آيا نديده ايد که چگونه خداوند متعال در تمام زمانها براي شما پناهگاه درست کرده که به آن پناهنده شويد؟ و مشعلهايي از زمان آدم - عليه السلام - تا زمان امام حسن عسگري - عليه السلام - قرار داده که به آن هدايت و راهنمايي شويد به طوري که هر وقت راهبر و راهنمايي رفته، جايش را راهنما و مشعل ديگري گرفته است.

و وقتي که خداوند متعال حضرت امام حسن عسگري - عليه السلام - را برد، گمان شما اين است که دين خود را هم باطل کرد! و واسطه بين خود و خلقش را قطع نمود! هرگز! تا روز قيامت و تا هنگام آشکار شدن امر خدا - که مورد خوشايند مردم نيست - چنين نمي باشد.



[ صفحه 76]



حضرت امام حسن عسگري - عليه السلام - حقا همانند پدران گراميش با سعادت و خوشبختي رحلت کرد، در حالي که علم و وصيت او نزد ما موجود است و جانشين او کارهاي او را انجام مي دهد. و جز ستمکار مجرم، هيچ کس با ما در اين موضوع نزاعي ندارد. و جز کافر منکر، هيچ کس ادعاي اين منصب الهي ما را ادعا ندارد. و اگر مساله اينکه: «امر خدا مغلوب نمي شود و سر او آشکار نمي گردد»، نبود، حق ما بر شما آنچنان آشکار مي گشت که عقلهايتان مبهوت بماند و شک و ترديدتان از بين مي رفت، ولي آنچه را که خدا خواسته و آن را مقدر و مکتوب فرموده، همان مي شود و لا غير. پس از خدا بترسيد و تسليم امر ما باشيد و اين امر را به ما واگذار نماييد و چيزي را که خدا مخفي کرده اهست بر دستيابي به آن اصرار نورزيد و به چپ و راست منحرف نشويد و با مودت و محبت، راه راست و روشن ما را مقصد قرار بدهيد و من به تحقيق خير شما را خواستم و خدا بر من و شما گواه است. و اگر به شما محبت نداشتيم و رحمت و صلاح شما را نمي خواستيم، با شما سخني نمي گفتم.

و اينکه اين ظالم گمراه بدون آنکه حقي داشته باشد، اين چنين تابع هوا شده و غصب حق ديگري نموده است، براي ما امتحان و آزمايش الهي است که مانند دختر رسول خدا بايد صبر کنم و بالاخره جاهل و زورگو نتيجه عملش را مي بيند. خداوند ما و شما را از هلاکتها و آفات و بديها حفظ فرمايد و خدا برآن ولايت و قدرت دارد و درود و رحمت خدا بر تمام اوصيا و اوليا و مومنين باد و صلي الله علي محمد النبي و آله و سلم تسليما...». [2] .



[ صفحه 77]




پاورقي

[1] نساء : 59.

[2] بحار 13 : 247.