بازگشت

نامه امام زمان به العمري و فرزند او


«عثمان» فرزند «سعيد عمري» و فرزند او «محمد»، نامه اي خدمت حضرت مهدي - عليه السلام - نوشتند مبني بر اينکه «ميسمي» که از شيعيان است، به آنان خبر داده که مختار - که از گمراهان است - شيعيان را به امامت «جعفر» دعوت مي کند. آن حضرت در پاسخ آنان اين نامه را نوشتند:

«خداوند شما را به طاعت خودش موفق و در دين خودش ثابت قدم بدارد و شما را با موجبات رضايتش، خوشبخت فرمايد. آنچه را که از ميسمي و او از مختار نقل کرده ايد با خبر شدم گفتگوي مختار با کسي که او را ملاقات کرده و استدلال او به اينکه خليفه امام حسن عسگري - عليه السلام - فقط جعفر فرزند امام هادي - عليه السلام - و امامتش مورد تصديق او قرار گرفته است.

مضمون کامل نامه شما را - که دوستان و ياران، خبر آن را به شما رسانده بودند - توجه کردم و من از کوري که بعد از روشنايي و بينايي و از گمراهي بعد از هدايت و از اعمال عذاب آور و فتنه هاي خطرناک، به خداوند پناه مي برم؛ چه آنکه خداي عزوجل مي فرمايد:

(الم احسب الناس ان يترکوا ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون). [1] .



[ صفحه 73]



«آيا گمان مي کنند همينکه گفتند ما ايمان آورديم، آنان به حال خود رها مي شوند و مورد امتحان و آزمايش قرار نمي گيرند؟

واعجبا! چگونه مردم در فتنه ساقط مي شوند و به وادي حيرت و سرگرداني قدم نهاده به چپ و راست تمايل پيدا مي کنند و از دينشان جدا مي شوند، آيا دچار شک شده اند؟ آيا با حق دشمني دارند؟ آيا پيام و محتواي روايات صحيح و اخبار صدق را جاهل و نادانند؟ يا آنکه مي دانند آنها را ولي خودشان را به فراموشي زده اند؟ حقا زمين خالي از حجت نيست، ظاهر باشد يا غايب، اينان نديده و نمي دانند که امامان، يکي پس از ديگري بعد از پيغمبرشان آمده اند تا آنکه نوبت به حضرت امام حسن عسگري - عليه السلام - رسيد و او به امر خداي عزوجل جاي پدران گراميش نشست و به حق و راه راست هدايت کرد. او نور و روشنگر و ستاره درخشان و ماه تابان بود، سپس خداي متعال او را هم به جوار رحمتش برد. او مانند پدران گراميش، وصيتش را نمود و عهد و ودايع امامت را به جانشين و وصي خود سپرد. خداوند متعال او و مکانش را با اراده و قضا و قدر سابق و نافذش، مخفي ساخت و جايگاه او نزد ما اهل بيت و فضل آن براي ماست. اگر خداوند متعال اجازه مي داد که ظاهر شوم، حق را به بهترين شکل و روشنترين دلالت و علامت، به مردم نشان مي دادم و خود را آشکار مي ساختم و حجت و برهان اقامه مي کردم لکن مقدرات خداي حکيم حاکم است و مغلوب نمي شوند و اراده اش بر نمي گردد و وقت تعيين شده او جلو نمي افتد، بنابراين، آنان بايد پيروي از هواي نفس را از خود دور کنند و بر همان اصل و شيوه اي که قبلا داشتند ثابت قدم بمانند. و از آنچه خداوند متعال آن را مخفي نموده، بيهوده جستجو نکنند که به گناه مي افتند و در مقام کشف سر خدا نباشند که پشيمان مي شوند.



[ صفحه 74]



و البته بدانند که حق با ما و در ماست و هيچ کس جز ما اين را نمي گويد مگر آنکه کذاب و افترا زننده باشد، جز ما اين را ادعا نمي کند مگر آنکه گمراه تيره بخت باشد، بنابراين، بايد به آنچه در اينجا گفتم - بدون آنکه شرح بيشتري بخواهند - اکتفا نمايند به همين اشاره - بدون آنکه صراحت و توضيح بيشتري بطلبند - قناعت نمايند، ان شاء الله. [2] .

«جعفر»، ضلالت و گمراهي را ميان شيعيان رواج داده و حضرت امام منتظر را منکر شده بود، حضرت مهدي - سلام الله عليه - در اين نامه آنان را از بين برد و پيروان او را به جهت انحراف از حق و ورود در گمراهي و فتنه، نکوهش کرد؛ همچنانکه سبب غيبت و عدم ظهورش را مستند به امر و فرمان خداي متعال دانست و خود آن حضرت در آن، هيچ گونه انتخاب و اختياري ندارد.


پاورقي

[1] عنکبوت : 2.

[2] کمال الدين 2 : 190.