خوف از حکومت ستم عباسيان
حاکمان عباسي از هنگامي که به حکومت رسيدند، شديدترين شکنجه ها و آزارها را نسبت به امامان معصوم - عليهم السلام - روا داشتند و اصولا مکتب اهل بيت - عليهم السلام - وهر آن کس که از اين خانواده و پيرو آنان بود، با نهايت قساوت، مورد هتک و جسارت قرار داده و آنان را به زندانهاي مخوف انداخته و سپس به قتل مي رساندند. شاعران و تاريخ نويسان، برخي از ستمها و شکنجه هاي آنان را نسبت به سادات شريف علوي، ثبت نموده اند.
«ابوعطاء» مي گويد:
يا ليت جور بني مروان عاد لنا
يا ليت عدل بني العباس في النار
[ صفحه 163]
«اي کاش! ظلم و ستم مروانيان بني اميه برمي گشت و عدالت بني عباس، نابود و به آتش مي افتاد».
«دعبل خزاعي» مي گويد:
و ليس حي من الاحياء نعلمه
من ذي يمان و من بکر و من مضر...
«ستم بني عباس بر همه ي طوايف و قبايل سايه افکنده و هيچ کس از ظلم آنان درامان نمانده است و اگر بني اميه را (که خضم بني هاشم بودند) در ظلمشان (فرضا) معذور بدانم، بني عباس را (که از بني هاشم اند) در ستمهايشان معذور نمي دانم».
«يعقوب بن سکيت» که يکي از دانشمندان و عالم لغت است، در مورد متوکل عباسي، آن هنگام که قبر شريف ريحانه رسول خدا را تخريب کرد و زايران قبر آن حضرت را به مجازات مي رساند، مي گويد:
تالله ان کانت اميه قد اتت
قتل ابن بنت نبيها مظلوما
«درست است که بني اميه فرزند دختر پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله و سلم - را مظلومانه به قتل رساندند اما بني عباس تاسف خوردند که چرا در قتل حسين - عليه السلام - شرکت نداشته اند، لذا حقدشان را به صورت از بين بردن قبر و جسد شريف آن حضرت نشان دادند».
«ابوفراس حمداني» انواع و اقسام شکنجه هايي را که بني عباس نسبت به اهل بيت - عليهم السلام - اجرا کرده اند، چنين تعريف مي کند:
اني ابيت قليل النوم ارقني
قلب تصارع فيه الهم و الهمم...
«بني عباس، دين خدا را مسخ کرده و حق را غضب نموده اند و اولاد علي - عليه السلام - را مورد هتک و تبعيد و شکنجه قرار داده اند و حال آنکه
[ صفحه 164]
بني عباس، هرگز به فضيلت آل علي نمي رسند و هرگز در مجد و عظمت، به مکانت و شخصيت بني هاشم نمي رسند و هرگز جد آنان يک دهم عظمت جد آل رسول را ندارند و اصولا بين اين دو خانواده شباهتي نيست. بنابراين، حقا آل علي مولا و بزرگند و بني عباس گرچه ملوک و پادشاهانند اما در واقع خدمه آل علي مي باشند».
سپس «ابوفراس» در ادامه هجو بني عباس، چنين خطاب مي کند:
هلا کففتم عن الديباج سوطکم
و عن بنات رسول الله شتمکم...
«چرا اين جسارتها و ناسزاهايتان را از فرزندان رسول خدا قطع نمي کنيد؟ راستي چقدر شما در نيرنگ و خدعه ي به دين وارد شده ايد و چه خونهاي فراواني از اولاد رسول به دست شما ريخته شده است و هر چقدر تلاش کنيد، در حقيقت در زشتيها - بيشتر - فرو رفته ايد و نمي توانيد شخصيت اولاد علي - عليهم السلام - را براي خود کسب کنيد. اين هارون شماست که با موسي بن جعفر - عليهماالسلام - قياس نمي شود و اين مأمون است که همانند پدرش، در نهايت قساوت و مستغرق در آلودگيها و زشتيهاست و هرگز با علي بن موسي الرضا مقايسه نمي شود. و حق آن است که حتي در ظلم و ستم و زشتيها و خونريزي آل رسول، از بني اميه جلو افتاده ايد».
«ابن رومي»در شعر خود چنين سروده است:
امامک فانظر اي نهجيک تنهج
طريقان شتي مستقيم و اعوج...
«در پيش و روي تو دو راه است؛ يکي راه راست و مستقيم و ديگري راه کج و معوج و انسان در اختيار اين دو راه مختار است؛ راه عداوت و دشمني با آل رسول را - که همانا راه کج و کور است - اختيار مي کند يا راه راست؟
[ صفحه 165]
سپس مي گويد: چقدر طولاني شده راه غصب حق آل علي و شکنجه و قتل اولاد رسول، تا کي بايد فرزندان پيامبر خدا کشته شوند؟ و تا کي بايد خون آنان ريخته شود و تا کي شما مردم که با حکام ستمگر بيعت کرده ايد، دينتان را به اين حاکمان مي فروشيد؟! آيا کسي در بين شما نيست که حق رسول خدا را رعايت کند و از خداي قهار و جبار بترسد و اين قدر به ظلم و ستم، کمک ننمايد؟».
سپس ادامه مي دهد و مي گويد:
اخبوا بني العباس من شنانکم
و شدوا علي ما في الغياب و اشرجوا...
«با بني عباس و حاکمان ظلم عباسي بستيزيد و با آنان دوري کنيد، بدانيد که اينان در درياي ستم فرو رفته اند و حکومت و ملک آنان دايمي نيست و موجب غرور و فريب شما نشود. چه بسا که انتقام گيرنده اي قيام کند و خون به ناحق ريخته شده آل علي را از اينان بازستاد؛ زيرا پايان هر شب سياهي، روشنايي است».
گمان من اين است که ابن رومي، اشاره اي به قيام حضرت مهدي - عليه السلام - دارد که خواهد آمد و دولت حقه اش را برپا خواهد کرد.
اينها نمونه اي از ظلم و ستم عباسيان بود که بر آل علي وارد کردند و اين شاعران، بخشي از آن را در سروده هاي خود ترسيم و مجسم کرده اند.