نشريات مهدي سوداني
او نشرياتي بين مردم سودان پخش کرد و آنان را به سوي خود دعوت نمود، و يکي از آن منشورات اين است:
الحمد لله الوالي و الصلاه علي سيدنا محمد و آله مع التسليم و بعد:
از بنده ي نيازمند به خداي متعال «محمد مهدي فرزند عبدالله» به سوي دوستانش که به خدا و کتاب او مومن مي باشند! اما بعد: مخفي نيست که زمان، تغيير کرده و سنتها رها شده است! و هيچ فرد با ايمان و زيرکي به اين اوضاع رضايت نمي دهد بلکه سزاوار است که جهت اقامه دين و سنن، ترک وطن شود و عاقل در اين موضوع، سستي نمي کند؛ زيرا غيرت اسلامي، انسان مومن را بر آن وادار مي کند...
دوستانم! همچنانکه خدا در ازل قضا کرده، بر اين بنده ي حقيرش، خلافت کبراي خدا و رسول را عنايت کرده است و سيد کاينات مرا خبر داده که من مهدي منتظر هستم و مرا در حضور خلفاي چهارگانه روي تخت نشانده است در حالي که قطبها و خضر - عليهم السلام - هم وجود داشته اند...
و خدا مرا با فرشتگان و اوليايش - زنده ها و مرده ها - از زمان آدم تا زمان ما تاييد کرده است. و همچنين افراد با ايمان از جن...
[ صفحه 158]
سپس سيد کاينات مرا خبر داده که خدا علامت مهدويت را در من قرار داده است و آن «خالي» است که روي راست صورتم مي باشد. و همچنين علامت ديگري قرار داده است و او آن است که در وقت جنگ، پرچمي از نور که به وسيله عزرائيل حمل مي شود، در کنار من قرار مي گيرد و به آن، يارانم ثابت قدم مي شوند. و رعب در دلهاي دشمنانم مي افتد و هر کس که با عداوت، با من برخورد کند، خدا او را ذليل مي کند.
سپس پيغمبر - صلي الله عليه و آله و سلم - به من گفته است که تو از نور دل من آفريده شده اي! پس هر کس که سعادتي دارد، تصديق مي کندن که من مهدي منتظر هستم و اما کساني که در دل، جاه طلبي و نفاق دارند، مرا تصديق نمي کنند! پيغمبر گفته است که مال دوستي و مقام دوستي، نفاق را در قلب مي روياند همچنانکه آب، سبزي را مي روياند.
و در روايت آمده است: «اگر عالمي را ديديد که دنيا طلب است، او را بر دين خودتان متهم کنيد».
و در روايت آمده است که خداوند مي فرمايد:«مرا از عالمي که دنيا دوستي، او را مست کرده است، نپرسيد و گرنه از راه محبت من بازمي دارد، به درستي که اينان قطاع الطريق مي باشند».
دوستانم! وقتي که امر خلافتم درست شد، سيد کاينات فرمانم داده که به جبل قدير هجرت کنم و در آنجا به تمام مکلفين، نامه عمومي بنويسم و لذا به امرا و شيوخ دين، مکاتبه نمودم، اشقيا مرا انکار کردند ولي صديقها مرا تصديق نمودند... و از آنجايي که امر، امر خداست و مهدويت را خداوند براي بنده حقير ذليل محمد مهدي فرزند عبدالله اراده کرده است، پس بايد آن را تصديق کرد...
[ صفحه 159]
شيخ محي الدين ابن عربي در تفسير بر قرآن مي گويد: «علم مهدي همانند علم به ساعت محشر است که وقت آن را فقط خداي متعال مي داند».
شيخ احمد بن ادريس مي گويد:«... از آن طرف خارج مي شود که نمي دانند و در حالي مي آيد که انکارش مي کنند...».
و بايد بدانيد که من از نسل رسول خدا هستم؛ زيرا از طرف پدر، حسني و از طرف مادر، عباسي مي باشم!... [1] .
اين منشور، دلالت مي کند بر اينکه اين سوداني، افترا و دروغهاي زيادي به پيغمبر اسلام نسبت داده و در دريايي از اوهام و ساختگيها فرو رفته است.
پاورقي
[1] تاريخ السودان القديم و الحديث، تاليف لغوم شقير.