بازگشت

طرح لبخند تو






چشم ها، پرسش بي پاسخ حيراني ها

دست ها، تشنه ي تقسيم فراواني ها



با دل زخم، سر راه تو آذين بستيم

داغ هاي دل ما، جاي چراغاني ها



حاليا دست کريم تو براي دل ما

سر پناهي است درين بي سر و ساماني ها





[ صفحه 410]





وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهي

اي سرانگشت تو آغاز گل افشاني ها



فصل تقسيم گل و گندم و لبخند رسيد

فصل تقسيم غزل ها و غزلخواني ها



سايه ي امن کساي تو مرا بر سر بس

تا پناهم دهد از وحشت عرياني ها



چشم تو، لايحه ي روشن آغاز بهار

طرح لبخند تو پايان پريشاني ها [1] .




پاورقي

[1] قنبرعلي تابش.