خدا کند تو بيايي
چه قدر منتظرم من، خدا کند که بيايي
نشسته پشت درم من، خدا کند که بيايي
از آن درخت شکسته، از آن پرنده ي خسته
هنوز خسته ترم من، خدا کند که بيايي
هميشه در سفري تو، بهار و برگ و بري تو
درخت بي ثمرم من، خدا کند تو بيايي
غريب مانده ام اينجا، غريب مثل پرستو
شکسته بال و پرم من، خدا کند تو بيايي
شب است و ماه تويي تو، نشان راه تويي تو
ببين که در به درم من، خدا کند که بيايي [1] .
پاورقي
[1] محمدرضا احمدي فر.