تا سپيده مي آيد
بيا که با همه ي کوله بار برخيزيم
به عزم بوسه به دستان يار، برخيزيم
[ صفحه 400]
غبار غربت پاييز را دوامي نيست
به انتظار طلوع بهار برخيزيم
ضريح دل بزداييم با ستاره ي اشک
مثال آينه ي بي غبار، برخيزيم
سوار صبح ظفر تا سپيده مي آيد
بيا ز خواب شب انتظار، برخيزيم
به پاس حرمت خورشيد با گل صلوات
چو موج حاصل از انفجار، برخيزيم [1] .
پاورقي
[1] سيدفضل الله طباطبايي ندوشن (اميد).