بازگشت

مناظره زاغ و باز


عنصري از قصيده سرايان نامدار سده ي پنجم هجري است و شيوه ي او در قصيده سرايي مورد تقليد بسياري از شعراي پس از او قرار گرفته است. [1] ازوست:



ميان زاغ سياه و ميان باز سپيد

شنيده ام ز حکيمي حکايت دلبر [2] .



به باز گفت همي زاغ: هر دو يارانيم

که هر دو مرغيم از جنس و اصل يکديگر





[ صفحه 27]





جواب داد که: مرغيم، جز [3] به جاي هنر

ميان طبع من و تو ميانه اي است دگر



خورند از آن که بماند ز من، ملوک زمين

تو از پليدي و مردار، پر کني ژاغر [4] .



مرا نشست به دست ملوک و دير و سراست

تو را نشست به ويرانه و ستودان [5] بر



ز راحت است مرا رنگ و، رنگ تو ز عذاب

که من نشانه ز معروفم و، تو از منکر [6] .



ملوک، ميل سوي من کنند و سوي تو، نه

که ميل خير به خيرست و ميل شر سوي شر [7] .




پاورقي

[1] همان، ص 127.

[2] داستان دلنشين.

[3] جز آنکه.

[4] چينه دان.

[5] گورستان.

[6] ناشايست و زشت.

[7] همان، ص 132 و 133.