بازگشت

انتظار






بيا و گرنه درين انتظار خواهم مرد

اگر که بي تو بيايد بهار، خواهم مرد



به روي گونه ي من اشک، سال ها جاري است

و زير پاي همين آبشار، خواهم مرد



خبر رسيد که تو با بهار مي آيي

در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد



پدر که تيغ به کف رفت مژده داد که من

به روي اسب سپيدي سوار خواهم مرد





[ صفحه 411]





تمام زندگي من درين اميد گذشت

که در رکاب تو با افتخار خواهم مرد [1] .




پاورقي

[1] ساحر ليله کوهي.