بازگشت

يار غمگسار بيايد






دعا کنيد رسد آن زمانه که يار بيايد

خزان باغ جهان را ز نو بهار بيايد



دعا کنيد، دعايي که آفتاب درخشان

به سرپرستي گل هاي روزگار بيايد



زند به گرده ي شب زخم، گام توسن عزمش

چو از فرار زمان، مهر شب شکار بيايد



هزار اختر تابنده در سپهر دو دستش

هزار مهر منيرش به کوله بار بيايد



قيامتي کند از قامتش به پا که تو گويي

معاد رويش انسان درين ديار بيايد



دمد به گلشن گيتي، بلوغ صبح رهايي

بهار خنده زند، گل به شاخسار بيايد



اگر ز موج پر آشوب عشق، نوح زمانه

به ساحلي که مرا باشد انتظار بيايد:



هزار اختر نور از فلک، ز شوق و ز شادي

براي ديدن آن يار گلعذار بيايد



جمال را بنمايد اگر ز پرده غيبت

قرار بر دل ياران بيقرار بيايد



کتاب عشق گشاييد و «ان يکاد» بخوانيد

دعا کنيد که آن يار غمگسار بيايد [1] .





[ صفحه 396]




پاورقي

[1] سيمين دخت وحيدي.