بازگشت

خواب ديده ام که مي رسي...






مثل روز اول زمين، بوي بوتراب مي دهي

بوي شاخه هاي زرد نور، بوي آفتاب مي دهي





[ صفحه 391]





طاقه طاقه آسمان، عزيز! سهم شانه ي ستبر تو

اي پر از طلوع و روشني! بوي التهاب مي دهي



مشق هاي پاره پاره ام، فکر صحبت دوباره ام

دست هاي خواهش مرا، باز کي جواب مي دهي؟



رد قصه هاي مشرقي، اي نسيم آخرالزمان!

هان چرا تو اين قدر مرا، دست اضطراب مي دهي؟



ذوالجناح ايستاده است، علقمه به علقمه عطش

شط آتش است ذوالفقار، اسب را شتاب مي دهي؟



سبزپوش مهربان برآي، صبح آرزو دميده است

خواب ديده ام که مي رسي، عشق را جواب مي دهي [1] .




پاورقي

[1] رضا طاهري.