بازگشت

تمام جاده را رفتم...






به دنبال تو مي گردم نمي يابم نشانت را

بگو بايد کجا جويم مدار کهکشانت را؟



تمام جاده را رفتم، غباري از سواري نيست

بيابان تا بيابان جسته ام رد نشانت را



کهن شد انتظار اما به شوقي تازه بال افشان

تمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را



کرامت گر کني اين قطره ي ناچيز را شايد

که چون ابري بگردم کوچه هاي آسمانت را



الا اي آخرين طوفان! بپيچ از شرق آدينه

که دريا بوسه بنشاند لب آتشفشانت را [1] .




پاورقي

[1] حسين اسرافيلي.