بازگشت

زودتر برگرد!






مي خواهم آري خوب باشم، خوبتر، برگرد

اين را نمي خواهي تو خوب من! مگر؟ برگرد



امشب دعاي ساقه هايم نام سبز توست

مي خشکم آخر زير باران تبر، برگرد



فصل تو شد گويا که نامت مثل نيلوفر

پيچيده امشب در همه کوه و کمر، برگرد



امشب بيابان در بيابان مار مي رويد

خشکيده حتي شاخه هاي شعله ور، برگرد



شمشيرها در انحناي خشم پوسيدند

عصيان قومي تازه شد فصل خطر برگرد



يک روز ديگر آمد اما بي غزل طي شد

دارم به پايان مي رسم من، زودتر برگرد! [1] .




پاورقي

[1] علي داوري.