بازگشت

تصويرگرايي


تجلي عنصر خيال در کلام منظوم است و ابعاد حسي و تجسمي شعر را مي آفريند و از اصلي ترين معيارهاي شعر مهدوي در روزگار ما است.

هر شاعري براي توفيق در ارائه تصويرهاي پر جاذبه و ابداعي، ناگزير است به سراغ واژه ها و ترکيباتي برود که قابليت تصويري شعر را بالا مي برند. چرا که حضور ترکيبات کليشه اي و واژه هاي نامانوس و قلمبه و سلمبه، حکم عايق هايي را دارند که مانع از جريان خيال مي شوند و عبور عاطفي را براي شاعر و مخاطبان شعر او دشوار مي سازند و در راه انتقال پيام شعر، مشکل آفريني مي کنند. هر قدر تصويرهاي ارائه شده در شعر، زلال وشفاف تر باشند، کار انتقال پيام شعر و عبور جريان حسي آن را آسان تر مي سازند و به شاعر اين اجازه را مي دهند که ذهنيت تازه ي خود را از محيط اطرافش به عينيتي ملموس مبدل سازد و زير بناي کشف هاي هنري خود را بر اين اساس استوار کند.

در مبحث «تصويرگرايي» حرف هاي زيادي براي گفتن وجود دارد و بررسي مسائلي همانند «وفور تصوير»، «تزاحم تصوير» و «کشف» نياز به فرصت موسعي دارد که حوصله ي تنگ اين مقال از ما دريغ مي دارد.