بازگشت

باغ و باد و تيشه






هر چه مي خواهد بگويد، هر که مي خواهد

هر چه مي خواهد بگويد، تلخ يا شيرين



من تو را مي گويم اي باغ بهارآور!

اي نماز آبها را قبله ي ديرين



من تو را مي گويم اي باليدنت از خاک

باور آنان که بر ماندن برآشفتند



من تو را مي گويم اي باغي که مبعوثان

قصه ي گل کردنت را بارها گفتند



در خطرگاهي که طبع زد هر طوفان

شهوت قتل درختان تو را دارد



يا به ميداني که هر بار خزان فرماي

حرص مرگ سبز درختان تو را دارد





[ صفحه 332]