بازگشت

شعر توسلي و نيايشي


در اين نوع از شعر مهدوي، نياز و تمان موج مي زند و شاعر آييني با برقراري يک ارتباط باطني با آن کانون نور و روشني، رهايي خود را از چنگ ظلمت هاي دروني و بيروني آرزو مي کند:



من که دل از غير تو بگسسته ام

بر کرم و لطف تو دل بسته ام



از خودي خويش نجاتم بده

ظلمتيم، آب حياتم بده



من به تمناي وصال توام

طالب ديدار جمال توام



شعله ي جانسوز به آهم بده

در کنف خويش پناهم بده



اي رخ تو خوبتر از ماه و مهر

جلوه گر از مهر رخت، نه سپهر



در دل بکشسته دلان جاي توست

کحل بصر، خاک کف پاي توست



اي به فداي تو سر و جان من!

قبله ي من! کعبه ي ايمان من!



رنج دو صد خار بلا ديده ام

در ره عشق تو چها ديده ام



من چه کنم گر که نخواني مرا؟

يا ز در خويش، براني مرا؟



ذره منم، مهر دل آرا تويي

قطره ي ناچيزم و، دريا تويي



آمده ام، روي مگردان ز من

چشم من و لطف تو يابن الحسن [1] .



همه عبديم و تو مولا، بابي انت و امي!

به تو داريم تولا، بابي انت و امي!



تا به کي وصف تو را گفتن و روي تو نديدن؟

پرده بردار ز سيما، بابي انت و امي!





[ صفحه 320]





قائم آل نبي، مهدي موعود تويي تو

اي جگر گوشه ي زهرا! بابي انت و امي!



بر وجود تو جهان باقي و افسوس که باشد

جاي تو دامن صحرا، بابي انت و امي!



از غم اين که بميريم و نبينيم جمالت

همه ناليم به شبها، بابي انت و امي!



اي اثر بخش دعا! خود تو دعا کن که سر آيد

دگر اين غيبت کبري، بابي انت و امي!



طعنه ي خصم ز يک سو، غم روي تو ز يک سو

کرده خونين دل ما را، بابي انت و امي!



ديدن روي تو و درک حضورت چو «مويد»

همه را هست تمنا، بابي انت و امي! [2] .



يارب! فرج امام ما را برسان

آن صاحب انتقام ما را برسان



اندر بر ما گر نرساني او را

بر حضرت او، سلام ما را برسان [3] .



الا که راز خدايي، خدا کند که بيايي

تو نور غيب نمايي، خدا کند که بيايي



شب فراق تو جانا! خدا کند که سرآيد

سرآيد و تو بيايي، خدا کند که بيايي



دمي که بي تو برآيد، خدا کند که نباشد

الا که هستي مايي، خدا کند که بيايي



تو از خداست وجودت، ثبات دهر ز جودت

رجايي و همه جايي، خدا کند که بيايي





[ صفحه 321]





به گفتگوي تو دنيا، به جستجوي تو دلها

تو روح صلح و صفايي، خدا کند که بيايي



به هر دعا که توانم، تو را هميشه بخوانم

الا که روح دعايي، خدا کند که بيايي



نظام نظم جهاني، امام عصر و زماني

يگانه راهنمايي، خدا کند که بيايي



فسرده عارض گلها، فتاده عقده به دلها

تو دست عقده گشايي، خدا کند که بيايي



دل مدينه شکسته، حرم به راه نشسته

تو مروه اي تو صفايي، خدا کند که بيايي



تو احترام حريمي، تو افتخار حطيمي

تو يادگار منايي، خدا کند که بيايي



تو مشعري عرفاتي، تو زمزمي تو فراتي

تو رمز آب بقايي، خدا کند که بيايي



هنوز جسم شهيدان فتاده است به ميدان

تو وارث شهدايي، خدا کند که بيايي



الا که جان جهاني، جهان جان و نهاني

نهان ز ديده ي مايي، خدا کند که بيايي



به سينه ها تو سروري، به ديده ها همه نوري

به دردها تو دوايي، خدا کند که بيايي



اسير بند جفا را، دچار رنج و بلا را

به دست توست رهايي، خدا کند که بيايي





[ صفحه 322]





تو بگذر از سفر خود، ببين به پشت سر خود

چه محشري! چه بلايي! خدا کند که بيايي



قسم به عصمت زهرا، بيا ز غيبت کبري

دگر بس است جدايي، خدا کند که بيايي



«مويد» است و دعايت، اگر قبول خدايت

فتد دعاي گدايي، خدا کند که بيايي [4] .




پاورقي

[1] رحمت الله صادقي.

[2] سيد رضا مويد.

[3] سيد رضا مويد.

[4] سيد رضا مويد.