بازگشت

واژه غيبت


غيبت را مي توان در اينجا به دو معني تفسير کرد:

1- نخست بدين مفهوم که آن حضرت در دوران جوامع بشري زندگي نمي کند و در دسترس مردم نيست که بسان ديگر انسانهاي عادي هر کس خواست او را ببيند و آشنا و بيگانه و دوست و دشمن او را ملاقات کنند.

2- دومين معاني غيبت اين است که: حضرت مهدي عليه السلام در ميان همين جامعه ها و همين انسانهاست، اما به قدرت خدا، هر گاه اراده کند از برابر ديدگان غايب مي گردد و ديدگان مردم با اينکه آن حضرت موجود و حاضر است او را نمي بينند همانگونه که موجودات ديگري چون فرشتگان، ارواح و جنيان را با اينکه به نص قرآن شريف همه در ميان جامعه ها هستند و در اين جهان موجودند، اما نمي بينند.

البته، ارواح همانگونه که نزد احضار کنندگان ارواح مشهور است تحت شرايط



[ صفحه 208]



خاصي براي برخي قابل رؤيت هستند و فرشتگان نيز علاوه بر پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم بر انسانهاي وارسته و شايسته اي ظاهر گشته اند همانگونه که به مادر گرامي حضرت عيسي عليه السلام و «ساره» همسر حضرت ابراهيم، پديدار شدند و با آنان سخن گفتند.

در زمان پيامبر گرامي صلي الله عليه و اله و سلم نيز فرشته امين وحي به صورت يکي از ياران پيامبر «دحيه کلبي» پديدار مي شد و با پيامبر خدا صلي الله عليه و اله و سلم به گفت و شنود مي نشست. مردم او را مي ديدند و مي پنداشتند که دحيه کلبي است.

در روز جنگ بدر نيز فرشتگان فوج فوج دربرابر چشمان نگران مسلمانان و کفار مغرور و حق ستيز آشکار گشتند که قرآن از آن گزارش مي کند.

با اين بيان، ممکن است پديده هايي در جهان باشند که جز در شرايط خاصي ديده نشوند.

يک سؤال:

ممکن است اين اشکال از طرف برخي طرح گردد که: «فرشتگان اجسام لطيف و ظريفي هستند که جز در شرايط ويژه اي ديده نمي شوند و اين طبيعت خلقت و آفرينش آنهاست، اما انسان اينگونه نيست که بطور طبيعي به چشم نيايد بلکه به عکس، انسان ديده مي شود.»

پاسخ:

پاسخ اين است که: منظور ما در اين مورد، تنها تشبيه انسان به پديده ها و موجوداتي است که درجهان آفرينش حضور دارند و در همانحال از اين قدرت برخوردارند که هم مي توانند در برابر چشم انسان آشکار گردند و هم با وجود حيات و حضور، مي توانند نهان و پوشيده باشند و به چشم نيايند و نمي خواهيم آفرينش و واقعيت انسان و فرشته را يکسان فرض کنيم.

اما در مورد وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام و نهان بودن او از ديدگان، سخن بالاتر از مقياسها و معيارهاي مادي است، چرا که اين معيارهاي طبيعي توان اثبات



[ صفحه 209]



وجود گرانمايه و حيات غيبت او را ندارد.. اين مطلب، از حقايق ماوراي ماده است، حيات و غيبت آن خور شيد رخ برکشيده در پس ابرها، يک نظريه وانديشه علمي هم نيست، بلکه واقعيت قطعي و ثابت و مسلمي است که ما در برابر آن قرار داريم، در برابر يک حقيقت انجام يافته و عمل واقع شده، چرا که بيشتر کساني که افتخار ديدار او را يافته اند آخرين لحظات ديدارشان با نهان شدن آن گرامي از برابر ديدگان آنان، پايان يافته است و همين نکته، خود دليل روشني بر اين حقيقت است که آن وجود گرانمايه اي که انبوه شيفتگان و دلدادگان به مهر و عشقش ديده اند و در آخرين لحظات بناگاه از برابر ديدگان جستجوگر آنان ناپديد شده، او همان امام عصر عليه السلام است و گر نه يک انسان عادي چگونه مي تواند خود را در يک لحظه از برابر ديدگان، غايب و نهان سازد؟