بازگشت

اي بهار آزادي


اي کشتي نجات! اينک گرفتاران امواج پر تلاطم درياي فساد و ظلم و طغيان در انتظار ظهورت لحظه شماري مي کنند.

اي روزنه اميد! اينک اسيران زنجير استعمار و گرفتاران استبداد، با انتظار روز رهايي از قيد اسارت ظلم، دل خوش کرده و شبهاي ظلماني و تاريک بيداد را به اميد نور عدالت تو سپري مي کنند.

اي چشمه سار جوشان فضيلت! اينک تشنه کامان علم و دانش، در انتظار جرعه اي از اقيانوس بيکران علم تو صف کشيده اند.

اي بهار آزادي! اينک مظلومان و بيچارگان و ستمديدگان، چشمان خسته خود را به قطرات بارش ابر عدالت تو دوخته اند.

اي مايه اميد، اي آرزوي دل اوليا، اي آنکه شبهاي تار انبيا به اميد ظهورت



[ صفحه 18]



رقم خورده!

اي آنکه خشم پر خروش ملکوتيان به ياد انتقامت، فروکش!

و اي آنکه قلب پر خون علي عليه السلام را تو مايه تسکين!

اي آنکه پهلوان شکسته زهراي اطهر عليهاالسلام را تو مرحم!

اي آنکه قلب شکسته حسن عليه السلام را تو درمان!

اي آنکه خون پاک شهيدان را تو منتقم!

اي آنکه بازوان به زنجير کشيده اسيران را تو نوازش!

بيا تا شکوفه هاي بهاري به روي زيباي تو لبخند زند.

بيا! تا لاله هاي پر شور گلستان به ياد تو تبسم کند.

بيا! که سبزه زاران بخاطر جمال زيباي تو با طراوت شود.

بيا! که غنچه ها به ياد تو شکوفا گردد.

بيا! که بلبلان براي تو نغمه سر دهند.

آري! بيا که کاخ بيدادگرن به دست تو ويران شود.

بيا! که ستم پيشگان، به شمشير انتقام تو کيفر شوند.

بيا! که پرچم پر افتخار توحيد به دست تواناي تو در سراسر گيتي به اهتزاز درآيد.

بيا! که عدالت، در لواي حکومت تو، بر روي ساکنان اين کره خاکي، سايه افکند.

اي آنکه از موسي برتر!

بيا! که يد بيضاي تو قدرت الهي را از آستين ملکوتيت برون آر و چشم خيره سران عالم را خيره ساز.

بيا! که با نمايان کردن اژدهاي قهر خداوندي تمام جادوي جادوگران قرن را باطل ساز و مدعيان دروغين حقوق بشر را رسوا کن.

بيا! که با فرو ريختن آتش خشم الهي بر سر ابر جنايتکاران، همه ستم پيشگان را در شعله هاي غضب خداوندي را بسوزان و خاکستر آنان را بر باد ده تا مظلومان و بيچارگان و ستمديدگان، نفس راحتي کشند.



[ صفحه 19]



بيا! که با غرق کردن قافله هاي بيدادگران و استبدادگران در درياي طوفاني سطوت و انتقام پروردگاري، حزب حق و لشگر عدل، مسرور و خندان گردد.

بيا! که شيفتگانت پرونه وار به اطراف شمع وجودت چرخش کنند.

بيا! که با آمدنت، قلب رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم خوشحال و دل علي عليه السلام شاد و چشم زهرا عليهاالسلام روشن شود.

اين مقدمه را با زمزمه دعاي فرج به پايان مي بريم:

«اللهم انانشکوا اليک فقد نبينا صلواتک عليه و آله و غيبة امامنا وکثرة عدونا و قلة عددنا و شدة الفتن بنا.»

خدايا!

از فقدان و از دست دادن پيغمبرمان،

و از غيبت و پنهاني اماممان،

از کثرت و بسياري دشمنانمان،

از کمي و اندکي تعداد نفراتمان،

از رو آوردن فتنه ها بسويمان،

شکوه و شکايت نزد تو مي آوريم.

اي زاده پيغمبر! اي ميوه دل حيدر! اي اميد قلب زهراي اطهر!

ما غفلت کرديم، متوجه نشديم، غافلانه وجاهلانه، تو، آن يوسف عزيز را بدون اينکه حتي ثمن بخسي نصيبمان شود، از دست داديم. و اينک در هجران تو، کنعان زندگي ما در خشکسالي سوزان فرو رفته و زندگي بر ما سخت شده، با شرمندگي، دست تمنا به سوي تو گشوده و عرضه مي داريم:

«يا ايها العزيز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکيل و تصدق علينا ان الله يجزي المتصدقين.»



[ صفحه 20]



اي فاتح بزرگ جهان! اي قلب عالم امکان! اي مظهر رحمت بيکران!

اينک به قلبي پر از سوز و سينه اي مملو از گداز و چشماني سرازير از اشک، فرياد مي نهيم:

اي عزيزتر از هر عزيز! اي گرامي تر از يوسف يعقوب! اگر دلباختگان يوسف با ديدن روي دل آراي او، انگشت بريدند، شيفتگان تو بدون ديدن جمال زيبايت از جان و تن گذشتند و در آتش فراقت پروانه وار سوختند، شايد که بر قلبهاي سوخته آنان آب وصال ريزي و با صبح ظهورت شام ظلماني هجران آنان را به روز روشن مبدل سازي.

و در پايان از برادر بسيار گرامي و فاضل فرزانه، جناب آقاي «احمد مسجد جامعي» قائم مقام محترم وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و معاونت فرهنگي و پژوهشي که در راستاي ترجمه، تحقيق ونشر اين کتاب، مساعدت خالصانه خود را مبذول داشتند، کمال تشکر را مي نمايم، باشد که اين عنايت و ساير خدمات گرانقدر و تلاش بي وقفه او در نشر آثار و فرهنگ قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام دارند، مورد پذيرش حضرت بقية الله الاعظم -عجل الله فرجه -قرار گيرد، ان شاء الله.

و همچنين از همکاري هاي بي دريغ برارد ارجمند جناب آقاي «حميدي»مشاور اجرايي معاونت فرهنگي و پژوهشي کمال سپاسگزاري بعمل مي آيد.

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام

سيد محمد حسيني



[ صفحه 21]