روايات
به هر حال اينک که بحث به اينجا رسيد لازم است که برخي از رواياتي که از پيامبر گرامي پيرامون امام مهدي عليه السلام بصورت صريح و روشن آمده است و آنها را تحت عنوان دسته دوم از روايات قرار داديم، منعکس گردد. با آگاهي بر اين که روايت مورد اشاره در کتابهاي شيعه و اهل سنت بسيار است و به دليل حجم آنها بررسي وانعکاس همه آن روايات امکان پذير نيست وشمارش آنها نيز مشکل است.
علامه و پژوهشگر پرتلاش معاصر آيت الله «صافي» -دامت برکاته - بيش از 80 روايت از منابع شيعه و سني از اين دسته روايات آورده است و خاطر نشان ساخته است که اينها جز، شماري ناچيز نيست. اينک نمونه هاي ديگري از روايات
4- از سهل بن سعد انصاري آورده اند که مي گويد:
از فاطمه عليهاالسلام دخت گرانقدر پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم در مورد امامان نور پرسيدم، پاسخ داد:
پيامبر خطاب به علي عليه السلام در اين مورد فرمود:
«علي جان تو امام و پيشواي راستين پس از من هستي و نسبت به جامعه باايمان ومسلمان، از خودشان سزاوارتر،
پس از تو فرزندت حسن
و پس از او فرزندت حسين
و پس از او فرزندش علي بن الحسين
[ صفحه 70]
و پس از او فرزندش محمد باقر
و پس از او فرزندش جعفر صادق
و پس از او فرزندش موسي
و پس از او فرزندش علي بن موسي
و پس از او پسرش محمد
و پس از او پسرش علي
و پس از او پسرش حسن
که هر کدام نسبت به دين و دنياي جامعه، از خود ايمان آورندگان زيبنده ترند. و آنگاه فرزندم مهدي است که امام و جانشين من خواهد بود و نسبت به امور و شئون مؤمنان از خودشان سزاوارتر است. خداوند بوسيله او مشرقها و مغربهاي زمين را فتح مي کند.
آري علي جان! اينان امامان راستين و زبانهاي صداقت و درستي اند. هر کس اينان را ياري کند، پيروز و رستگار است و هر کس آنان را در نقش عظيمشان تنها گذارد در سخت ترين شرايط به حال خود واگذاشته مي شود.» [1] .
5- و نيز از سلمان آورده اند که: پيامبر گرامي براي ما خطبه خواند و فرمود: «هان اي مردم! من بزودي بسوي ملکوت پر مي کشم و از ميان شما مي روم. اينک شما را در مورد خاندانم به نيکي سفارش مي کنم.
مردم! از بدعت سازي و بدعت پذيري بر حذر باشيد، چرا که هر بدعتي گمراهي است و هر گمراهي در آتش دوزخ.
مردم! هرکس از شمايان، خورشيد را از دست داد و به ماه تمسک جويد و هر کس ماه را از دست داد به خورشيد و ماه روي آورد و هرکس باز آن دو را از دست داد به ستارگان فروزان پس از من.
[ صفحه 71]
اين سفارش من است بر شما و از خداي بخشايشگر براي خود و همه ي شما آمرزش مي طلبم.»
سلمان افزود: هنگامي که پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم از منبر فرود آمد، من او را تا خانه بدرقه کردم و گفتم:«اي پيامبر خدا!شما فرموديد: هنگامي که خورشيد جهان افروز را از دست داديم به ماه تمسک جوييم و هنگامي که ماه نورافشان را از دست داديم به دو آفتاب و ماه و پس از آن به ستارگان فروزان. سؤال من اين است که منظور از خورشيد و ماه و دو آفتاب و ستارگان فروزان جيست؟»
پيامبر فرمود: منظور از خورشيد پيامبر شماست و منظور از ماه علي عليه السلام و منظور از دو آفتاب و ماه، حسن و حسين و منظور از ستارگان فروزان امامان نهگانه از نسل حسين اند.
بنابراين، هنگامي که مرا از دست داديد به علي تمسک جوييد و هنگامي که ماه را از دست داديد به دو خورشيد و ماه، حسن وحسين و پس از آن دو، به امامان نهگانه از نسل حسين عليه السلام يکي پس از ديگري... که آخرين آنها فرزندم مهدي عليه السلام است.»
آنگاه فرمود: اينان جانشينان من هستند، پيشوايان درست انديش و نيک کرداري که شمار آنان، به شمار فرزندان يعقوب و حواريون عيسي عليه السلام است.
سلمان مي افزايد: گفتم: «در اين فرصت، نام آنان را براي من بيان فرماييد.»
که فرمود: «نخستين آنان و سالارشان علي است و دو فرزندان او حسن و حسين و آنگاه زين العابدين، محمد باقر، جعفربن محمد، و فرزندش کاظم همنام موسي بن عمران و فرزندش علي که در سرزمين خراسان به شهادت مي رسد. آنگاه فرزندش محمد و ديگر علي و حسن و حجت خدا، همو که در پس پرده ي غيبت انتظار دريافت فرمان قيام مي کشد....
اينان خاندان من هستند و از خون و گوشت من. دانش آنان دانش من است
[ صفحه 72]
و فرمانشان فرمان من. هر کس با اذيت و آزار آنان، مرابيازارد، خداوند او را به شفاعت من نائل نخواهد ساخت.» [2] .
آري! خواننده گرامي! پس از اين انبوه رواياتي که نه تنها ترسيم همه آنها امکان پذير نيست؛ که شمارش آنها نيز مشکل مي نمايد، شما به پيام روشن آنها پي خواهيد برد و درخواهيد يافت که پيامبر گرامي بر اين موضوع عقيدتي در مناسبتهاي گوناگون پافشاري مي نمود تا حجت را براي مردم تمام کند و آنان در روز رستارخيز در پيشگاه خدا بهانه اي نداشته باشند.
[ صفحه 75]
پاورقي
[1] منتخب الاثر، ص 115، به نقل از کفايةالاثر.
[2] فرائد السمطين، ج 2، ص 217، شواهد التنزيل، ج 1، ص 59،و ج 2، ص 211، معاني الاخبار صدوق، ص 114، و امالي طوسي: ج 2، ص 131 و منتخب الاثر ص 100 به نقل از کفاية الاثر.