بازگشت

شيعه در عصر امام مهدي


شيعه، اين پيروان مذهب خاندان وحي و رسالت، از همان روزهاي رحلت پيامبر گرامي تاکنون، همواره مورد فشار و ستم قرار گرفته و حقوق و آزادي آنان پايمال شده است.

به همين جهت است که: تاريخ اينان، لبريز از قربانيان و شهيدان گرانقدر و راستيني است که در طول تاريخ به دست بيدادگران کشته شده و مورد تبعيد و طرد و سرکوب قرار گرفته اند و جرمشان تنها اين بوده است که پيرو اميرمؤمنان عليه السلام بوده اند.

شيعه، پس از رحلت پيامبر در هر عصر و زمان در همه ي جهان اسلام، همواره هدف قلمهاي مسموم است و در اين مدت، حکومتها و سلسله هايي که در نقاط مختلف جهان اسلام، قدرت را به کف گرفته اند، با قدرت و امکانات بسيار با اين مذهب و پيروانش به جنگي بي رحمانه و نابرابر برخاسته اند.

با مراجعه به کتابهاي تاريخي مي توان انواع مصائب و سختيهايي را که بر اينان رفته است، مطالعه کرد. و دريافت که از همان آغاز کار، شيعه و تشيع از «سلمان» گرفته تا «عمار»، «عبدالله بن مسعود»، «ابي ذر غفاري»، «مالک بن نويره» و... تا ديگران، همواره زير سهمگين ترين فشارهاي ظالمانه بوده اند. با نگرشي به جنگ جمل، صفين، نهروان و يورشهايي که در زمان عنصر پليد و خودکامه اموي «معاويه» بر شهرهاي شيعه و خانه ها و شخصيتهاي وارسته و شايسته ي آن نمودند و تا شهادت اميرمؤمنان عليه السلام و مسموم ساختن فرزندش حضرت مجتبي عليه السلام... تا فاجعه ي جانسوز کربلا و پيامهاي آن... و تا شهادت هشت امام خاندان وحي و رسالت پس از امام حسين يکي پس از ديگري و تا هزاران نمونه ي ديگر از نمونه هايي که بر صحت و درستي ديدگاه ما، دلالت مي کند همه و همه، اين واقعيت را نشان مي دهد که پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم تاکنون، شيعه همواره هدف تيرهاي ستم و قلمهاي



[ صفحه 767]



مسموم و حکومتهاي خودکامه بوده است.

رژيم اموي و عثماني و ديگر رژيمهاي خودکامه و زمامداران ستم و تباهي، همه، تلاش ارتجاعي خويش را براي از ميان برداشتن شيعه و تشيع بکار گرفتند.

فقيهان بدانديش و وابسته به حکومتها، به ريختن خون شيعيان و مباح شمردن مال و عرض آنان فتوا دادند. و فراتر از آن با صدور حکم ارتجاعي و ظالمانه برخاسته از تعصب کور، نسبت کفر و شرک به آنان دادند و انواع تهمتها و دروغها را نثار آنان نمودند.

آري!... شيعه، اينگونه زير فشار بود و تنها در زمان «آل بويه»، «حمدانيان»، «فاطميان»، «صفويان» و... قدرت و نفوذ بدست آورد و اندکي به حق حيات و آزادي دست يافت.

اما اين دورانها نيز کوتاه مدت بود و رنجها پس از انقراض هر يک از اين رژيمهاي چندگانه، بار ديگر بر سر شيعه فرود مي آمد. کتابخانه ها به آتش کشيده مي شد و مسجدها ويران مي گشت. خونها بر روي زمين مي ريخت و داراييها، غارت و مباح مي شد. ميليونها انسان رانده مي شدند و يا از وطن خويش به کشورهاي بيگانه بناگزير هجرت مي کردند و آثار و اخبار آنان بريده مي شد و از بين مي رفت.

در سايه ي حکومتهاي غير شيعه، شيعيان همواره مورد ستم و بدرفتاري مأموران و حاکمان و اميران قرار مي گرفتند. فشار و مراقبت شديد، سانسور بر مطبوعات، ممافل و مجالس حسيني، مدارس و مساجد، کتابخانه ها و شخصيتهاي بزرگ و متفکران شيعه، همه و همه از چهره هاي بدرفتاري و رابطه ي ظالمانه با اين جمعيت است.

درست به هنگام نوشتن اين سطور اخبار ناراحت کننده اي از رنجها، مصيبتها و فجايعي که بر شيعيان در جنوب لبنان، پاکستان، هند، عراق و ديگر کشورهاي خاورميانه فرو باريده است، مي شنويم. زندانها از مردان و زنان و جوانان و سالخوردگان آنان لبريز است. کودکان در زندان، ديده به جهان مي گشايند و بيماران



[ صفحه 768]



و سالخوردگان در زندان از دنيا مي روند. داراييهاي آنان مصادره و به غارت مي رود و خانه ها با اثاثيه و امکانات موجود با بي رحمي، ظلم و جور، وحشيگري و خشونت از دست آنان گرفته مي شود.

هر لحظه، گروهي را بسان گوسفند قرباني که به کشتارگاه مي برند، به دارها و چوبه هاي مرگ مي سپارند. و دولتها و رژيمها بر اين همه فجايع و مصائب دهشتناک بي تفاوت نظاره مي کنند. تو گويي بر همه ي اين بيدادگران و شقاوتها راضي اند و روي موافق نشان مي دهند.

به هر حال بهتر است که اين سخن تلخ و غمبار و دردآور را که زندگي را براي هر غيرتمند و با وجداني تلخ و تيره و تار مي سازد، همين جا رها کنم و به بحث بازگردم که سخن از موقعيت شيعه در عصر امام مهدي عليه السلام بود.